شصت مورد از دشواری ها و تناقضات قرآن
1) حسابرسی عجیب الله
(سوره 4 آیه 11-12) و (سوره 4 آیه 176) در مورد قوانین وراثت صحبت میکند. اگر یک مرد فوت شود، و از او سه دختر و دو والد و یک همسر باقی بماند؛ دختران 2/3 سهم، والد ها 1/3 سهم (هردو بر اساس سوره 4 آیه 11) و همسر 1/8 سهم (بر اساس سوره 4 آیه 12) از ارث را دریافت میکند که از میزان ارث بیشتر میشود.
مثال دوم، مردی فوت میشود و از او یک مادر و یک همسر و دو خواهر باقی میماند، مادر 1/3 سهم (سوره 4 آیه 11) همسر 1/4 (سوره 4 آیه 12) و خواهران 2/3 (سوره 4 آیه 176) که مجموع آنها 15/12 کل ارث است.
2)چند فرشته برای مریم فرستاده شده بودند؟
وقتی قرآن در مورد باردار شدن مریم و میلاد مسیح در (سوره 3 آیه 42 و 45) راجع به چندین فرشته صحبت میکند اما در (سوره 19 آیه 17-21) تنها از یک فرشته صحبت میکند.
3) اختلافات عددی بیشتر
آیا روزهای الله برابر 1000 روز بشر است (سوره 22 آیه 47، سوره 32 آیه 5) یا برابر 50,000 روز بشر است (سوره 70 آیه 4) ؟
چند باغ در بهشت وجود دارد؟ یک (سوره 39 آیه 73، سوره 41 آیه 30، سوره 57 آیه 21، سوره 79 آیه 41) یا زیادتر (سوره 18 آیه 31، سوره 22 آیه 23، سوره 35 آیه 33)؟
در (سوره 56 آیه 7) ادعا میکند که در روز قیامت مردم سه دسته میشوند، اما در (سوره 90 آیات 18-19، سوره 99 آیات 6-7) تنها دو گروه را بر میشمرد.
در مورد اینکه چه کسی روح را در هنگام مرگ از انسان میگیرد نیز تناقضی آشکار وجود دارد، فرشته مرگ (سوره 32 آیه 11)، یک فرشتگان (جمع) (سوره 47 آیه 27) و همچنین «این الله است که روح را از انسانها در هنگام مرگ میگیرد» (سوره 39 آیه 42).
صحیح بخاری ادعا میکند که جبرئیل 600 بال داشت (جلد چهارم بخش 54 شماره 455) در حالی که قرآن در (سوره 35 آیه 1) میگوید فرشتگان 2، 3 یا 4 بال دارند.
4) الله چند روز برای نابودی قوم عاد نیاز داشت؟
یک روز (سوره 54 آیه 19) یا چندین روز (سوره 41 آیه 16، سوره 69 آیات 6-7).
5) خلقت شش روز بود یا هشت روز؟
(سوره 7 آیه 54، سوره 10 آیه 3، سوره 11 آیه 7 و سوره 25 آیه 59) به روشنی اعلام میکند که الله زمین و آسمانها را در 6 روز آفرید. اما در (سوره 41 آیات 9-12) جمع روزهایی که الله بدانها اشاره میکند 8 روز است.
6) آفرینش سریع بود یا کند؟
الله آسمانها و زمین را در 6 روز آفریده است (سوره 7 آیه 54) و مسلمانانی که میخواهند به قرآن چهره علمی بدهند میگویند این 6 روز منظور 6 دوره است، اما (سوره 2 آیه 117) میگوید که «الله به صورت آنی خلق میکند».
7) اول زمین یا اول آسمان؟ کدام یک زود تر آفریده شد؟
اول زمین و بعد آسمان (سوره 2 آیه 29)، اول آسمان و بعد زمین (سوره 79 آیه 27-30).
8) به هم چسباندن یا از هم جدا کردن؟
در مورد روش ایجاد زمین و آسمان قرآن یکجا میگوید که آنها از هم جدا بودند و بعد به هم گرویدند (سوره 41 آیه 11) اما در (سوره 21 آیه 30) میگویند که آنها ابتدا یکی بودند و بعداً از یکدیگر جدا شدند.
9) انسان از چه ساخته شده بود؟
از لخته خون (سوره 96 آیات 1-2) آب (سوره 21 آیه 30، سوره 24 آیه 45، سوره 25 آیه 54) «چیزی مانند سفال» (سوره 3 آیه 59، سوره 30 آیه 20، سوره 35 آیه 11).
10) ناقص یا با جزئیات کامل؟
قرآن در جاهایی ادعا میکند که کامل است و تمامی جزئیات را دارا میباشد و هیچ چیز باقی نمانده است که در آن نباشد (سوره 6 آیه 38، سوره 6 آیه 114، سوره 12 آیه 11، سوره 16 آیه 89 و…) اما چیزهای بسیاری هستند که قرآن آنها را ناتمام باقی میگذارد، این نوشتار به مسئله شراب و شبهات موجود در قرآن میپردازد.
11) پرستش یک خدا یا یک خدای دیگر؟
به محمد دستور میدهد که به ناباوران بگوید، شما چیزی را نمیپرستید که من میپرستم (سوره 109 آیه 3). هرچند سوره های دیگر در قرآن بطور مشخص اشاره میکند که آن ناباوران در واقع خدایی را پرستش میکنند که همان الله است.
12) شفاعت کردن یا شفاعت نکردن، مسئله این است!
قرآن در مورد اینکه آیا در روز آخرت شفاعتی وجود خواهد داشت یا نه دچار تناقض میشود، در آیات (سوره 2 آیه 122-123، سوره 254 آیه 6-51، سوره 82 آیات 18-19 و…) میگویند شفاعتی وجود ندارد و آیات (سوره 53 آیه 26، سوره 43 آیه 86، سوره 34 آیه 23، سوره 20 آیه 109) و البته هر دو این پاسخ ها را میتوان با احادیث مختلف پشتیبانی کرد.
13) الله و تخت او کجاست؟
الله از رگ گردن به انسان نزدیکتر است (سوره 50 آیه 16) و در عین حال او بر روی تختش نشسته است (سوره 57 آیه 4) تختی که روی آب بنا شده است (سوره 11 آیه 7) و در عین حال بقدری دور است که رسیدن به او بین 1000 و 50000 سال طول میکشد (سوره 32 آیه 5، سوره 70 آیه 4).
14) ریشه بیچارگی کجاست؟
آیا شر و مصیبت از طرف شیطان است (سوره 38 آیه 41) ؟ از خود ماست (سوره 4 آیه 79) ؟ یا از طرف الله (سوره 4 آیه 78) ؟
15) رحمت الله چقدر است؟
الله رحمت را بر خود مقرر کرده است (سوره 6 آیه 12) هرچند بعضی از اشخاص را هرچند که میتواند هدایت نمیکند (سوره 6 آیه 35، سوره 14 آیه 4).
16) آیا در بهشت بازجویی خواهد بود یا نه؟
از یکدیگر سوال نخواهند کرد (سوره 23 آیه 101)، اما همچنان در یک پرس و جوی دو جانبه شرکت خواهند کرد (سوره 52 آیه 25) و از یکدیگر سوال خواهند کرد (سوره 37 آیه 27).
17) آیا فرشتگان محافظ هستند؟
هیچ حافظی بجز الله وجود ندارد (سوره 2 آیه 107، سوره 29 آیه 22)، اما (سوره 41 آیه 31) فرشتگان خود میگویند «ما محافظان شما در اینجا و در آن دنیا هستیم.» همچنین در سوره های دیگر نقش آنها بعنوان نگاهبان (سوره 13 آیه 11 و سوره 50 آیه 17-18) و محافظان (سوره 82 آیه 10) اعلام میشود.
18) آیا همه چیز مطیع الله است؟
به اینکه همه چیز مطیع الله است در (سوره 30 آیه 26) اعلام شده است اما در چندین جای دیگر در مورد عدم اطاعت مغرورانه شیطان از الله خبر میدهد از جمله (سوره 7 آیه 11، سوره 15 آیه 28-31، سوره 17 آیه 61، سوره 20 آیه 116، سوره 28 آیه 71-74، سوره 18 آیه 50)، همچنین در جاهای دیگری در مورد بسیاری از موجودات که از فرمان الله سرپیچی میکنند.
19) آیا الله شرک را میبخشد؟
شرک بدترین گناهان شمرده میشود، اما به نظر میرسد نویسنده قرآن نتوانسته است در مورد اینکه الله شرک را میبخشد یا نمیبخشد تصمیم قاطعی بگیرد. در (سوره 4 آیه 48، 116) میگوید نمیبخشد و در سوره (4 آیه 153) میگوید میبخشد، ابراهیم با پرستش ماه و خورشید و ستاره به عنوان خدایش دچار شرک میشود (سوره 6 آیه 76-78) اما مسلمانان فکر میکنند که پیامبران گناه نمیکنند.
20) ماجرای پرستش گوساله طلایی
اسرائیلیان قبل از اینکه موسی از کوه بازگردد آغاز به پرستش گوساله طلایی کردند (سوره 7 آیه 149)، اما تازمانی که موسی بازنگشته بود از توبه کردن سر باز زدند و به ستایش گوساله ادامه دادند (سوره 20 آیه 91). آیا هارون نیز در گناه آنان شریک بود؟ نه (سوره 20 آیه 85-90)، آری (سوره 20 آیه 92، سوره 7 آیه 151).
21)یونس به بیابان رسید یا نرسید؟
ما در حالی که ناخوش بود، او را به بیابان رساندیم (سوره 37 آیه 145)؛ اگر نعمت پروردگارش نبود، در حین بد حالی به صحرایی بی آب و گیاه می افتاد (سوره 68، آیه 49).
22) موسی و انجیل؟
مسیح بیش از 1000 سال بعد از موسی به دنیا آمد اما در (سوره 7 آیه 157) الله در مورد انجیلی که به مسیح داده شده است با موسی صحبت میکند.
23) آیا کسانی که به زنان تهمت ناپاکی میزنند بخشیده میشوند؟
آری (سوره 24 آیه 5) نه (سوره 24 آیه 23).
24) در روز آخرت کارنامه خود را چگونه دریافت میکنیم؟
در روز جزا، زیانکاران کارنامه اعمال بدشان را از کجا میگیرند؟ از پشتشان (سوره 84 آیه 10) یا از دست چپشان (سوره 69 آیه 25)؟
25) آیا فرشته ها میتوانند نامطیع باشند؟
هیچ فرشته ای متکبر نیست، همه الله را اطاعت میکنند (سوره 16 آیات 49-50)، اما «هان به فرشتگان گفتیم، آدم را سجده کنید» و همه آنها به آدم سجده کردند مگر ابلیس، ابلیس نافرمانی کرد و او بسیار متکبر است (سوره 2 آیه 34).
26) تناقضی در (سوره 2 آیه 97) و (سوره 16 آیات 101-103).
چه کسی قرآن را بر محمد وحی میکند؟ جبرئیل یا روح القدس (سوره 16 آیه 102) یا (سوره 2 آیه 97)؟
وحی های جدید وحی های قدیم را تصدیق میکنند (سوره 2 آیه 97) یا جایگزین آنها هستند (سوره 16 آیه 101)؟
قرآن عربی خالص است (سوره 16 آیه 103) اما تعداد بسیار زیادی کلمات غیر عربی در آن یافت میشود.
27) حلقه بینهایت (تسلسل).
(سوره 26 آیه 192-195-196) میگوید «این (قرآن) وحیست از طرف خداوند… به زبان عربی و این (قرآن) در نوشته های (پیامبران) قبلی نیز هست. حال با دانستن اینکه انجیل و تورات به زبان عبری و یونانی نوشته شده است. چطور یک کتاب عربی میتواند در آن کتابهای غیر عربی آمده باشد؟ علاوه بر این اگر این قرآن در آن کتابها گنجانده شده است، همین (سوره 26 آیه 192-195-196) نیز باید در آن کتابها باشد، بنابر این آن کتابها نیز باید در کتابهای قبلی همین سوره را داشته باشند و همینگونه به یک حلقه بینهایت و تسلسل میرسیم.
28) آیا تورات مثل قرآن است یا نیست؟
ادعای مسلمانان مبنی بر تحریف انجیل و تورات، از یک طرف با (سوره 2 آیه 24) و (سوره 17 آیه 88) و از طرف دیگر با (سوره 28 آیه 49) و (سوره 46 آیه 10) در تضاد است.
29) «پیر زن عجوزه» و شخصیت الله.
در مورد داستان لوط «ما خانواده او را نجات دادیم، بغیر از عجوزه ای که عقب ماند» (سوره 26 آیه 170-171). و باز میگوید «اما ما او و خانواده اش را حفظ کردیم، بغیر از همسرش را، او از کسانی بود که با دیگران دش شهر ماند (سوره 7 آیه 82). این دو آیه یا باهم تناقض دارند یا الله احترام چندانی به همسر پیامبر قایل نمیشود.
30) اشکالات بیشتر در داستان قوم لوط.
جواب مردمش جز این نبود که «آنها را از قریه خود برانید که آنان مردمی هستند که از کار ما بیزاری میجویند» (سوره 7 آیه 82، سوره 27 آیه 56). مردمش به او پاسخی ندادند جز اینکه گفتند «غضب الله را برای ما بیاور اگر راست میگویی» (سوره 29 آیه 29). این دو جواب باهم یکی نیستند و در هر دو آیه اشاره شده که «غیر از این جوابی ندادند» بنابر این این یک تناقض است.
31) لذت الله؟
آیا عمل تنبیه خداوند از رحمت اوست یا از هدایت کردن و یا نکردن مستبدانه وی؟
32) آیا ابراهیم بت ها را نابود کرد؟
ماجرای ابراهیم در (سوره 19 آیه 41-49، سوره 6 آیه 74-83) بطور مشخصی با (سوره 21 آیه 51-59) متفاوت است، در حالی که در (سوره 21) ابراهیم با مردمش بطور جدی مقابله میکند و حتی بت های آنها را میشکند، در سوره 19 وقتی ابراهیم به دلیل صحبت کردن علیه بت ها توسط پدرش به سنگسار شدن تهدید میشود خفقان میگیرد و نه تنها مقابله ای نمیکند بلکه گویا منطقه را نیز ترک میگوید.
33) پسر نوح چه شد؟
با توجه به (سوره 21 آیه 76) نوح و خانواده اش از طوفان نجات یافتند و (سوره 37 آیه 77) اعلام میکند که تخم و ترکه نوح نجات یافتند و (سوره 11 آیه 42-43) میگوید که پسر نوح نابود شد.
34) آیا نوح تبعید شده بود؟
پیش از اینها قوم نوح تکذیب کرده بودند. بنده مارا تکذیب کردند و گفتند: دیوانه است و به دشنامش راندند. (سوره 54 آیه 9). حال اگر نوح رانده شده بود (از منطقه اش رانده شده بود) چطور قومش میتوانند در هنگام رد شدن از کنار نوح که کشتی میساخت او را مسخره کنند (سوره 11 آیه 38). نوح نمیتواند هم طرد شده باشد هم توسط قومش مسخره شود.
35) جادوگران فرعون مسلمان شدند یا کفر ورزیدند؟
آیا شعبده بازان فرعون، مصریان به پیامبر خدا موسی ایمان آوردند (سوره 7 آیه 103-126، سوره 20 آیه 56-73، سوره 26 آیه 29-51) یا تنها اسرائیلیان به موسی ایمان آوردند (سوره 10 آیه 82)؟
36) آیا فرعون در لحظه مرگ توبه کرد؟
(سوره 10 آیه 90-92) میگوید که فرعون وقتی در بستر مرگ قرار گرفت توبه کرد و بنابر این رستگار شد، اما (سوره 4 آیه 18) میگوید چنین چیزی نمیتواند اتفاق بیافتد.
37) ابطال.
کلام خدا در درستی و عدالت کامل است، هیچ کسی نیست که بتواند کلام خدا را عوض کند (سوره 6 آیه 115) همچنین به (سوره 6 آیه 34) و (سوره 10 آیه 64) نگاه کنید. اما بعدا الله (یا محمد؟) تصمیم میگیرد که بعضی از آیات را با آیات «بهتر» عوض کند (سوره 2 آیه 106، سوره 16 آیه 101)؛ و این البته بخاطر نادانی افراد نیست که خدا را مجبور به اینکار کرده باشند.
38) راهنمای حقیقت؟
«بگو این الله است که بسوی حقیقت راهنمایی میکند، چه کسی بیشتر سزاوار دنبال روی است؟» (سوره 10 آیه 35) اما در واقع سزاوار بودن الله با (سوره 14 آیه 4) که میگوید «الله هرکس را که بخواهد هدایت میکند و هرکس را بخواهد گمراه میکند» زیر سوال میرود. ما از کجا بدانیم که از آن اشخاصی هستیم که خدا دوست داردمارا هدایت کند یا دوست دارد مارا گمراه سازد؟ یک مسلمان از کجا بداند از آن دسته افراد گمراه شده از طرف الله است یا از آن افراد هدایت شده.
39) مجازات زناکار چیست؟
100 ضربه شلاق (زن و مرد) (سوره 24 آیه 2)، آنقدر آنها را در خانه نگاه دارید تا بمیرند (برای زنان) (سوره 4 آیه 15). اگر توبه کردند و اصلاح یافتند آنها را رها کنید (در مورد مرد) (سوره 4 آیه 16). (سوره 24 آیه 2) با دو آیه بعدی در تناقض است و مجازات برای زنان و مردان در (سوره 4 آیه 15-16) متفاوت است در حالی که در سوره 24 آیه 2 برای هردو یکسان است.
40) چه کسی زیان گناهان را خواهد دید؟
قرآن میگوید هر کسی مسئولیت گناهان خود را بر عهده دارد (سوره 17 آیه 13-15، سوره 53 آیه 38-42)، اما قرآن یهودیان زمان محمد را برای گناهیی که اجدادشان 2000 سال پیش با ستایش گوساله طلاعی کرده اند محکوم میکند.
41) آیا مسیحیان به بهشت وارد خواهند شد؟
(سوره 2 آیه 62) و (سوره 5 آیه 69) میگویند «آری» و (سوره 5 آیه 72، تنها بعد از 3 آیه) و (سوره 3 آیه 85) میگوید «نه».
42) تنها خدا میداند یا بعضی از انسانها هم میدانند؟ مشخص یا غیر قابل درک؟
«قرآن به زبان عربی روشن است» (سوره 16 آیه 103) اما «هیچ کس نمیداند تفسیر آن چیست جز الله (سوره 3 آیه 7). و انسانهای اهل فهم نیز میدانند (سوره 3 آیه 7).
43) آیا فرعون غرق شد یا توسط اسرائیلیان نجات یافت؟
نجات یافت (سوره 10 آیه 92)، غرق شد (سوره 28 آیه 40، سوره 17 آیه 103، سوره 43 آیه 55).
44) فرعون کی فرمان قتل پسرهای خردسال را داد؟
وقتی موسی پیامبر بود و در مورد خدا برای فرعون صحبت کرد (سوره 40 آیه 23-25) یا وقتی موسی یک نوزاد بود (سوره 20 آیه 38-39).
45) کی و چگونه ایمانها مشخص میشود؟
«در آن شب فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان برای انجام دادن کارها نازل میشوند.» (سوره 97 آیه 3-4). «ما آنرا در مبارک شبی نازل کردیم، ما بیم دهنده بودیم.» شب قدر برای مسلمانان شب مقدسیست، شبیست که در آن همه چیز در مورد حیات و مرگ و… مشخص میشود. اعتقاد مسلمانان بر این است که هر چیزی که قرار است در طول سال اتفاق بیافتد در این شب توسط الله بر روی الواحی نوشته میشوند. این اعتقاد مسلمانان با (سوره 57 آیه 22) که میگوید «هیچ مصیبتی به مال یا جانتان نرسد مگر پیش از آنکه بیافرینیمش، در کتابی نوشته شده است. و این بر خدا آسان است.» در تضاد است. این آیه در واقع میگوید که قبل از اینکه کسی خلق شده باشد سرنوشت افراد در الواحی نزد خداوند ثبت شده است و این نیز خود با (سوره 17 آیه 13) «کردار نیک و بد هر انسانی را چون طوقی به گردنش آویخته ایم. و در روز قیامت برای او نامه ای گشاده بیرون آوریم تا در آن بنگرد.» که به این معنی است که افراد خود مسئول آن کاری که انجام میدهند و اتفاقی که برای آنها می افتد هستند.
46) شراب، خوب یا بد؟
شراب و… از کارهای شیطان هستند (سوره 5 آیه 90) ولی در بهشت جوی هایی از شراب (سوره 47 آیه 15 و سوره 83 آیه 22 و 25) جاری هستند. چگونه کارهای شیطان به بهشت راه یافته اند؟
47) اخبار خوب مجازات دردناک؟
مسلماً خبر دادن به کسی در مورد شکنجه و مجازات شدنش خبر خوبی نیست، ولی قرآن ادعا میکند که خبر شکنجه دردناک خبر خوبی است (سوره 3 آیه 21، سوره 84 آیه 24، سوره 45 آیه 8، سوره 31 آیه 7، سوره 9 آیه 34، سوره 9 آیه 3 و سوره 4 آیه 138).
48) آیا مسلمانان به دوزخ میروند؟
(سوره 19 آیه 71) میگوید تمامی مسلمانان به جهنم خواهند رفت (حد اقل برای مدتی) اما در جاهای دیگر ادعا میکند کسانی که در جهاد کشته میشوند مستقیم به بهشت میروند.
49) آیا مسیح در بهشت خواهد سوخت؟
مسیح به سوی الله برخاسته است (سوره 4 آیه 158)، در کنار او قرار گرفته است (سوره 3 آیه 45) اما با توجه به اینکه میلیونها مسیحی خدا را میپرستند، قرآن میگوید تمام آنهایی که در کنار الله کسی را میپرستند به اضافه کسی که مورد پرستش قرار میگیرد در جهنم خواهد سوخت (سوره 21 آیه 98).
50) اجنه و انسانها برای پرستش بوجود آمدند یا برای دوزخ؟
فقط برای خدمت و پرسیتش خدا بوجود آمده اند (سوره 51، آیه 56) اما بسیاری از آنها برای جهنم ساخته شده اند (سوره 7 آیه 179).
51) پدر مسیح کیست؟
توضیح این تناقض در یک سطر میسر نیست.
52) بوجود آوردن و بی نیاز بودن؟
یک تناقض داخلی برای اشتباه در انتخاب کلمات مناسب.
53) آیا الله میتوانست یک فرزند داشته باشد؟
سوره (39 آیه 4) تایید میکند و (سوره 6 آیه 101) احتمال این کار را رد میکند.
54) آیا مسیح مرده بود؟
(سوره 3 آیه 144) میگوید تمام پیامبران قبل از محمد مرده اند، اما (سوره 4 آیه 158) میگوید مسیح به سوی خدا برخاست.
55) یک خالق یا چند خالق؟
قرآن در دوجا اعلام میکند که «الله بهترین خالق هاست» (سوره 23 آیه 14 و سوره 37 آیه 125) و این به این معنی است که غیر از الله خالق های دیگری نیز وجود دارند اما در عین حال خیلی جاها ادعا میکند «الله خالق همه چیز است» (سوره 39 آیه 62)، اگر خالق همه چیز الله است آنگاه دیگر خالق دیگری نمیتواند وجود داشته باشد.
56) از همه نژادها یا از نژاد ابراهیم؟
(سوره 29 آیه 27) اشاره میکند که تمام پیامبران از تخم و ترکه ابراهیم بوده اند. اما (سوره 16 آیه 36) میگوید الله از میان همه ملتها مردمانی را به پیامبری برانگیخته است.
57) ازدواج با زنان فرزندخوانده؟
مسلمانان میتوانند با زنان فرزندخوانده هایشان که از فرزندخوانده هایشان طلاق گرفته اند ازدواج کنند (سوره 33 آیه 37) اما مسلمانان نمیتوانند پسری را به پسرخواندگی بگیرند (سوره 33 آیه 4-5).
58) آیا پیامبری برانگیخته نشده اند مگر از نژاد هر قوم؟
قرآن میگوید برای هر مردمی پیامبری از میان خودشان برانگیخته ایم (سوره 14 آیه 4) و (سوره 30 آیه 47)، اما هم منابع اسلامی هم منابع دیگر سامی (مسیحی و یهودی) هردو بر سر این که یونس از قومی دیگر بود توافق نظر دارند.
59) پیامبران میان اجنه و فرشتگان؟
الله تنها انسانها را به پیامبری بر می انگیزد (سوره 12 آیه 109 و سوره 21 آیه 7-8 و سوره 25 آیه 20-21) اما گویا در میان اجنه و فرشتگان نیز پیامبرانی وجود دارند (سوره 6 آیه 130، سوره 11 آیه 69 و 77، سوره 22 آیه 75 و…).
60) چند شرق و چند غرب؟
یک شرق و یک غرب (سوره 26 آیه 28)، دو شرق و دو غرب (سوره 55 آیه 17) چندین شرق و چندین غرب (سوره 70 آیه 40).
برگرفته از زندیق
61)بزرگترين تناقض فلسفی قران
با مطالعه قران و همچنين گذری در ميان متون مرجع و احکام اسلامی به تناقض اشکاری بر می خوريم که می توان از ان بعنوان بزرگترين تناقض فلسفی قران ياد کرد. در همين راستا، ژول لابيوم J. Labeaume اسلام شناس قرن نوزدهم فرانسه در کتاب ارزنده «تجزيه قران» ، به بيش از صد ايه مختلف اشاره می کند که پيرو آن، تمامی مسائل مربوط به انسان و جهان و کائنات از جمله اعمال و کردار انسان، تمامی سخنان و افکار، تولد و مرگ و بطبع طول عمر، احساسات درونی و ريزترين فعل و انفعالات مجموعه طبيعت و کهکشانها و حتی کوچکترينشان – همه و همه- توسط خداوند از پيش مشخص و تعيين شده و بطور دقيق در «لوح محفوظ» ثبت و نگهداری می شود. پس بدينسان، انسان عاری از قدرت تشخيص و انتخاب است.
اما در سوی ديگر، همين خداوند متعال در اياتی چند شديدن تهديد و تأکيد می کند که » انسان مسئول مستقيم اعمال خويش است و برای انانی که به راهی غير از انچه مقرر کرده ايم می روند اتشی سخت مهيا کرده ايم»(104 انعام، 15 جاثيه، 67 توبه، 51 اعراف، النجم 38 و 39(
و باز در کنار اين تناقض آشکار «يک بام و دو هوا»، می بينيم که در جای ديگر خداوند در اقدامی غير مترقبه اعلام می کند که «شيطان را مأمور گمراهی انسانها قرار داده است» (سبا؛ 21) در همين رابطه دکتر شجاع الدين شفا چنين متذکر می شود: » البته با همه گذشت قرون، هنوز بدين دو پرسش پاسخ قانع کننده ای داده نشده است که اگر خدا خودش به شيطان اجازه داده بود که مردمان را گمراه کند، گناه ادم و حوا که فريب اين شيطان را خوردند چه بود؟ و بهفرضِ آن هم که اين دو گناهکار بودند چرا بايد فرزندان نسل های بعدی آنها بابت گناه اين پدر و مادر ساده لوح جواب پس بدهند؟». (تولدی ديگر؛ 388) حال با توجه و بر مبنای چنين چند گانگی هائی، چگونه می توان جايگاه «جبر» و «اختيار» را در فلسفه دين اسلام از هم تفکيک کرد؟!
اگر انسان «مختار» است، پس منظور از تأکيدهای مکرر قران برای «از پيش تعيين شده بودن» همه چيز و وجود نوعی مرکز بايگانی بنام «لوح محفوظ» و اصولن «فلسفه تقدير» چيست؟ اگر انسان «اجبار» داشته و در حوزه ای غير اختياری می زيد، پس ديگر تدارک مکانهايي بنام «بهشت» و «جهنم» بمنظور پاداش و جزای اعمال انسان در چيست؟! و اصولن سنجش اعمال انسان بر چه مبنايي انجام می گردد و اين سنجش در حياتی کاملن مشخص و از پيش تعيين شده چه کاربردی دارد؟!
اين تضاد عميق سالهاست که از سوی منتقدين به پرسش گرفته شده، بدون آن که هيچ يک از علمای مذهبی تا کنون توانسته باشد پا سخی درخور بدان بدهد. علمای مذهبی، خصوصن روشنفکران مذهبی- نيک می دانند که پاسخگويي به چنين پرسشی مستلزم ناديده گرفتن اصول اساسی و مسلم دين اسلام است – که طی آن دکانداری دين در هر جا به فراخور زمان حکمی از آستين بيرون میآورد- ، بنابراين آنان با پيچاندن صورت مسئله و با طرح سئوالاتی ديگر به عوض جواب، عملن از پاسخگويي طفره می روند. اين شانه خالی کردن از پرسشهای خردگرايان و فرار از پاسخ دهی با مطرح کردن حکم کليشهای «در کار خدا و رسولش مداخله نکنيد» به منظور به بن بست رساندن پرسش و خاموش کردن عقل نقاد پرسشگر ، – با وجود ريشه ای کهن – تحقيقن نتوانسته و نخواهد توانست انسان خردگرا و کاوشگر را قانع کند، زيرا رشد علم در عصر حاضر و تکاپوی بی وقفه انسان در راه برون رفت از خيل مشگلاتی که بشر تاريخن بدان گرفتار آمده، خودبخود اصول پوسيده مذهبی را به چالش جدی گرفته و نياز به شفافيت باورهای انسانی را دو چندان کرده است.
62)روز های خدا برابر 1000 سال است یا 50000 سال؟
و يك روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهايى است كه شما مىشمريد! (47)سورة محمد
امور اين جهان را از آسمان به سوى زمين تدبير مىكند; سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه شما مىشمريد بسوى او بالا مىرود. (5) سورة السجدة
فرشتگان و روح ( فرشته مقرب خداوند) بسوى او عروج مىكنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است! (4)سورة المعارج
بالاخره کدام درست است؟ روز خدا معادل 1000 سال زمینی است یا 50000 سال؟ ممکن است ادعا شود که این » روزها» فقط ارزش استعاری دارند و نه حسابی و تاریخی. البته این بهانه ی خوبی برای گریز ازاین تناقض گویی نیست. اگر الله تبارک و تعالی می خواست به استعاره رو بیاورد، نیازی نبود با ذکر اعداد مختلف برای طول یک روزخدا ضد و نقیض گویی کند. توجیه بهتری که برای این تضاد اقوال باری تعالی می توان یافت این است که خاتم انبیای این موجود موهومی دارای حافظه ی ضعیفی در جعل دروغ بوده است
63)آفرینش آسمان ها و زمین
کدام زود تر آفریده شد؟ آسمان ها یا زمین؟ :
او خدايى است كه همه آنچه را (از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريد; سپس به آسمان پرداخت; و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود; و او به هر چيز آگاه است. (29)سورة البقرة
آيا آفرينش شما (بعد از مرگ) مشكلتر است يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بنا نهاد؟! (27)سقف آن را برافراشت و آن را منظم ساخت، (28)و شبش را تاريك و روزش را آشكار نمود! (29)و زمين را بعد از آن گسترش داد، (30)سورة النازعات
چنان که در آیات شریفه ی بالا می بینید خداوند یک بار می فرمایند که نخست زمین آفریده شد و بار دیگر حکم به تقدم آفرینش آسمان دارند. چند تبیین برای این تناقض می توان تصور کرد:
– در بین این دو وحی خداوند متوجه اشتباه لپی خود گشته و در آیه ی بعد آن را اصلاح کرده است. به هر حال زمان زیادی از آفرینش جهان میگذرد و چه بسا حضرت حق چنان که میگویند دارای علم مطلق نباشد، یا بر اثرکهولت سن درعقل الهی زوالی ظاهر گشته باشد. فراموش نکنیم که دست کم ده میلیارد سال (سال زمینی) از عمرشریف ایشان میگذرد.
– حضرت خاتم الأنبیاء درانتقال این دو آیه ی وحی دچار خبط گشته اند.
– آیات فوق توسط دو خدای متفاوت بر محمد نازل گشته اند که هر یک ادعاهای متفاوتی در مورد آفرینش کائنات دارند.
– کاتبان قرآن به عللی (مثلا حواس پرتی ناشی از مشکلات خانوادگی یا مالی) در هنگام ثبت این آیات دچار اشتباه شده اند.
64)طلوع و غروب خورشید
قرآن کریم به ما می آموزد که خورشید در برکه ای گل آلود غروب می کند:
تا به غروبگاه آفتاب رسيد; (در آن جا) احساس كرد كه خورشيد در چشمه تيره و گل آلودى فرو مىرود; و در آن جا قومى را يافت; گفتيم:«اى ذو القرنين! آيا مىخواهى (آنان) را مجازات كنى، و يا روش نيكويى در مورد آنها انتخاب نمايى؟» (86)سورة البلد
تا به خاستگاه خورشيد رسيد; (در آن جا) ديد خورشيد بر جمعيتى طلوع مىكند كه در برابر (تابش) آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بوديم. (90)سورة البلد
ظاهرا علم جدید در این مورد در ضلالت مبین است. چرا که اولا بنا به نگرش علمی خورشید هیچ گاه در چشمه ی گل آلودی غروب نمی کند. دوم اینکه هیچ مکان غروب یا طلوعی برای خورشید وجود ندارد. احتمالا باور رایج در مورد کروی بودن سطح زمین غلط است وگرنه چطور ممکن بود که خورشید طلوعگاه وغروبگاهی نداشته باشد؟
احتمال دیگر این است که خداوند متعال، که بنا به تعریف قادر مطلق است، تا پیش از کشفیات کپرنیک ، کپلر و گالیله جهان را مطابق هیئت قرآنی می گردانده، اما بعد به این نتیجه رسیده که نظریه های این دانشمندان بلاد کفرمدل بهتری برای تدبیر امور کائنات پیش می نهد و آنگاه به ید قادر خود سیر گردش افلاک را تغییر داده است تا ایمان مؤمنان آزمایش شود. و العلم الکامل عند الله
65) چرا خداوند ستارگان را خلق فرمود؟
قرآن کریم با ذکر علت آفرینش ستارگان بر دانش ما می افزاید:
و آنها ( شهابها ) را تيرهايى براى شياطين قرار داديم، و براى آنان عذاب آتش فروزان فراهم ساختيم! (5) سورة الملك
ما آسمان نزديك ( پايين) را با ستارگان آراستيم، (6)تا آن را از هر شيطان خبيثى حفظ كنيم! (7)آنها نمىتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند، (و هرگاه چنين كنند) از هر سو هدف قرارمىگيرند! (8)سورة الصافات
خداوند شهاب ها را آفرید تا چون موشک هایی علیه شیاطین به کار روند. و به همان سیره ی قدسیه ، وزارت محترم دفاع جمهوری اسلامی ایران به حول و قوه ی الهی موشک شهاب 3 را برای دفع فتنه و فساد صهیونیسم و استکبار جهانی ساخت.
66)آسمان چیزی نیست به جز سقف یا سایبانی بر روی زمین:
آسمان را سقف محفوظى قرار داديم; ولى آنها از آيات آن روىگردانند. (32)سورة الأنبیاء
(او) آسمانها را بدون ستونى كه آن را ببينيد آفريد… (10)سورة لقمان
آن كس كه زمين را بستر شما، و آسمان را سقفى بالاى سر شما قرار داد…(20) سورة البقرة
حتما اصطلاح «آسمان جُل» را شنیده اید. معلوم میشود که این استعاره ریشه ی قرآنی دارد. خداوند متعال نیزآسمان را جُلی توصیف می فرمایند که برای حفاظت ما بر سر ارض کشیده شده. در مورد اینکه «حفاظت از چه؟» بین علما اختلاف نظر هست. اما آنچه این آیه بر ما مبرهن میکند این است که ما همگی آسمان جّل هستیم.
این آیه دریچه ی دیگری نیز بر روی معرفت کیهان شناسی ما می گشاید: آسمان ستون هایی نادیدنی دارد که با پیشرفته ترین ابزارهای علمی نیز دیده نمی شوند و قابل ردیابی نیستند.
آیا باز هم شک دارید که قرآن کریم سرشار از درّ و گهرهای علمی است؟
67)سقف آسمان به زلزله ی قیامت فرو می ریزد:
و آسمان گشوده مىشود و بصورت درهاى متعددى درمىآيد(19)سورة النبأ
آن زمان كه آسمان از هم شكافته شود، (1)سورة الإنفطار
هشدار ایمنی : ذات اقدس باری تعالی قادراست علاوه بر تمام بلایای طبیعی شناخته شده، با شکافتن و فروریختن سقف آسمان نیز ما بندگان گناهکار را به سزای اعمال پلیدمان برسانند. فأعتبروا یا اولی الأبصار!
68)چرا زمین (مانند فرش) مسطح است و نه(مانند توپ) کروی؟
و زمين را گسترديم; و در آن كوههاى ثابتى افكنديم; و از هر گياه موزون، در آن رويانديم; (19) سورة الحجر
آيا زمين را محل آرامش (شما) قرار نداديم؟! (6)و كوهها را ميخهاى زمين؟! (7)سورة النبأ
خداوند اطمینان می دهد که زمین مانند فرشی مسطح است و کوه ها برای آن که زمین با ما نلرزد بر زمین کوبیده شده اند. تبارک الله احسن الخالقین!
نتیجه ی علمی: اباطیل زمین شناسان در مورد گسل ها را فراموش کنید و خانه های خود را کنار کوه ها بنا کنید. باشد که این میخ های زمین، شما را از بلای زلزال در امان دارند. و چه کم اند پند گیرندگان!
اعتماد به هواشناسی و سونوگرافی؟ هرگز!
آگاهى از زمان قيام قيامت مخصوص خداست، و اوست كه باران را نازل مىكند، و آنچه را كه در رحم ها(ى مادران) است مىداند… خداوند عالم و آگاه است(34)سورة لقمان
69)انسان از خون لخته شده آفریده شده است
اگر باور ندارید که کتاب زیست شناسی دبیرستان شما سرشار از مزخرفات است آیه ی زیر را بخوانید:
سپس نطفه را بصورت علقه ( خون بسته)، و علقه را بصورت مضغه ( چيزى شبيه گوشت جويده شده)، و مضغه را بصورت استخوانهايى درآورديم; و بر استخوانها گوشت پوشانديم; سپس آن را آفرينش تازه اى داديم; پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است! (14)سورة المؤمنون
70)مبدع ماکیاولیسم کیست؟
غالباً ادعا میکنند که ماکیاولی اولین نظریه پرداز ددمنشی و بی اخلاقی سیاسی است. اما با کمی تدبّر درآیات کریمه ی قرآن درمی یابیم که همانا حضرت عُمر بن خطّاب راست گفت که: نیست معرفت مفیده ای مگر آنکه در قرآن یافت شود. اگر شک دارید آیات ذیل را ملاحظه فرمائید، به نظرتدقیق:
در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابر اين، كسى كه به طاغوت ( بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر) كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست. (256)سورة البقرة
با كسانى از اهل كتاب كه نه به خدا، و نه به روز جزا ايمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده حرام مىشمرند، و نه آيين حق را مىپذيرند، پيكار كنيد تا زمانى كه با خضوع و تسليم، جزيه را به دست خود بپردازند! (29) سورة التوبة
(اما) وقتى ماه هاى حرام پايان گرفت، مشركان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد; و آنها را اسير سازيد; و محاصره كنيد; و در هر كمينگاه، بر سر راه آنها بنشينيد! هرگاه توبه كنند، و نماز را برپا دارند، و زكات را بپردازند، آنها را رها سازيد; زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است! (5)سورة التوبة
هنگامى كه با كافران در ميدان جنگ روبهرو شديد گردنهايشان را بزنيد، (و اين كار را همچنان ادامه دهيد) تا به اندازه كافى دشمن را در هم بكوبيد; در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد; سپس يا بر آنان منت گذاريد (و آزادشان كنيد) يا در برابر آزادى از آنان فديه ( غرامت) بگيريد; (و اين وضع بايد همچنان ادامه يابد) تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد، (آرى) برنامه اين است! و اگر خدا مىخواست خودش آنها را مجازات مىكرد، اما مىخواهد بعضى از شما را با بعضى ديگر بيازمايد; و كسانى كه در راه خدا كشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بين نمىبرد! (4)سورة محمد
و آنها را هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آن جا كه شما را بيرون ساختند ( مكه)، آنها را بيرون كنيد! و فتنه از كشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نكنيد! مگر اينكه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد! چنين است جزاى كافران! (191)سورة البقرة
اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ با کافران تشويق كن(65)سورة الأنفال
علمای اَعلام با بیانی بلیغ ادعا می کنند که اسلام دین صلح است و اجباری در آن نیست. با این حال برخی ناآگاهان سئوال میکنند که پس چرا مجازات کافر در اسلام مرگ است؟
جواب: این مسلماً به معنای خشونت و ددمندشی این دین مبین نیست. فسلفه ی کشتن کفّار این است که خداوند رحمان رحیم بسی مشتاق آن است که با گرفتن جان کفّار آنان را از پرداختن به معصیت فزون تر در این عالم فانی ولذا گرفتاری به عقوبت سخت تر در عالم باقی باز دارد.
همچنین پروردگار عالم در بسیاری آیات می فرمایند که قرآن را به زبانی ساده و روشن فرو فرستاده اند چنان که فهم آن برای اعراب بیابان نیز مشکل نخواهد بود:
ما آن ( قرآن) را بر زبان تو آسان ساختيم، شايد آنان متذكر شوند! (58 )سورة الدخان
بنابراین نباید خیره سرانه اندیشید که آیاتی که به مذاق ضائع گمراهان و کفّار خوش نمی آید استعاره ای اند و نباید با میزان صدق سنجیده شوند.
کلام آخر
قرآن کریم سرشار از بی دقتی ها، تناقض ها، ناهمسازی ها، حشوها و غیره است. فرد می تواند صد ها مورد از این تناقضات/اشتباهات/ناهمسازی ها را در قرآن بیابد. موارد بالا مشتی بود نمونه ی خروار. با این حال هنوز هم قرآن برای اهل ایمان کسان معجزه ای می نماید. آیا این خود معجزه نیست؟
نظرم رو در مورد بعضی هاش میگم.
1.میگن فرشته ها اختیار ندارند.پس چطور شیطان که جز فرشته محسوب می شه میتونه سجده کنه یا نه ؟!!!
مورد 66 که خدا اسمان رو برای حفاضت افریده که در بالا مورد تمسخر واقع شده…کاملا درسته و همون لایه جو هست که مانع رسیدن اکثر شهاب سنگ ها میشه و همون جا میترکونتشون
خدا گفته سقفی که پایه داره و این اصلا با آسمان جور در نمی آید
سقف برای اوزون خیلی دور از ذهنه و بدون لایه های هوا هم کارایی داره(جاذبه زمین)
یکی از ویژگی های قران اینه که می شه هر برداشتی از ان کرد . اگر با این دید نگاه کنید هر کتاب ونوشته ای را میتوانید هر طور که خودتان می خواهید تفسیر کنید . ولی همانطور که شما دفاع میکنید ما هم میتوانیم رد کنیم . قرآن مطلق نیست .
سلام – دقیقا! اما لطف کنید مواردی با اثبات های علـــــــــــــــــــــــمی رو هم در مورد زندگی بعد از مرگ و زندگی قبل از مرگ ذکر کنید.
البته نکته ای که وجود دارد این است که نـــباید به دلیل ویژگی های ذکر شده اسلام و خداوند را ترک کرد. حتی اگر خود پیامبران هم زنده شوند و به نــــــبود خداوند اعتراف کنند باز هم به نظر من احتمال وجود خدا هست. منظورم اینه که باید بیشتر تحقیق کنیم اما متاسفانه در جواب به مسایل بالا جواب شمامنطقی است.
موفق باشید!
کجا گفته شیطان فرشته است؟
و شیطان را از آتش خلق کردیم ( جن ) ولی فرشتگان از نور خلق شدند – ولی شیطان به دلیل عبادت زیاد مقرب شد (نه اینکه فرشته شده باشه).
تمامی مطالب و مواردی که فرمودید جواب دارند ( نه بی اساس) ، انشالله اگه مجالی باشه در یک پست تک تک موارد رو براتون تحلیل می کنم.
و در ضمن شما خودتون تو این مطالب تناقض دارید! ( 60 مورد یا 70 مورد؟ !!! «70 مورد از تناقضات قرآن(مقاله کامل)» / شصت مورد از دشواری ها و تناقضات قرآن»).
انسان از چه ساخته شده بود؟
از لخته خون (سوره 96 آیات 1-2) آب (سوره 21 آیه 30، سوره 24 آیه 45، سوره 25 آیه 54) “چیزی مانند سفال” (سوره 3 آیه 59، سوره 30 آیه 20، سوره 35 آیه 11)
چه الزامی وجود داره که حتما و فقط از یک ماده استفاده شده باشه ؟ انسان خلق شده از آب ، لخته خون و خاک (چیزی شبیه سفال) هست.شاید چیزای دیگه هم باشند ! تناقضی نداره!
عجب سفسطه بی مزه ای! خودت فکرش را بکن حرفت معقول هست؟ لااله الاالله!
On Sun May 1st, 2011 7:26 AM EDT
اولا , لااله الاالله ؟ زکی . خرابش کردی که .
دوما , مقاله طولانی بود گیج شدم . منظورش از 60 مورد چیه ؟
بعدش هم , گفتی خودت فکرش را بکن ؟ این اقا داره میگه ( اب , لخته خون , خاک … چه فرقی میکنه ؟ ) خودش از قرار معلوم قبلا فکراش رو کرده .
60 مورد مشکل در تایپ است در مورد آب و… از بس قرآن شاعرانه نوشته شده معلوم نیست چی شده
On Sun May 1st, 2011 2:48 PM EDT
حالا تو فکر می کنی از کدام یک از این سه چیزی که قرآن گفته ساخته شده ای؟
هنوز تو قرن 21 میگید انسان از خاک و لخته ایجاد شده؟بهتره یکم زیست شناسی بخونی یا موقع ساخت فرزند به خودت کمی نگاه کنی.بعنی موقع تولید بچه بجای اسپرم لخته و سفال می ریزی داخل؟؟؟؟؟؟؟
+
حامدجان شیطان از فرشته ها نیست از جنیان!!!!
خوبه ادم 2قرون اطلاعات داشته باشه بعد حرف بزنه!!!!!
اقای کامران شما که ادعا می کنی مطالبت مستدله چرا به حامدمون تو جواب نگفتی شیطان از جنیانه که دوستمون متوجه بشه!!یا فقط چیزایی که خودت دوست داری مینویسی!!!!!!!!!!
با سلام
شیطان جزو فرشته ها نیست، شیطان جزو جنیان است. ولی به علت عبادت به درجه قرب الهی رسیده بود. جنیان نیز مانند انسان اراده دارند.
شییطان جز فرشته ها نبوده بلکه از نوع جن بوده که به علت عبادت های زیاد با فرشته ها میگشته
وافعا در تعجبم که مردم بی فکر و خرد ستیز بر اساس خرافات عرب قبل از اسلام صحبت از جن میکنند و دلیل هم می آورند.آخر بر اساس کدام سند و مدرک علمی شما جن را اثبات میکنید؟ بد نیست کمی تاریخ بخوانید و ببینید که همه چیز اسلام ریشه در عرب جاهلی دارد و حتی خود الله هم پیش از محمد بوده(پدر بزرگش نام پدر محمد را عبدالله گذاشته و در آن زمان هنوز محمد به دنیا نیامده بوده چه رسد به اینکه پیغمبر شود) بد نیست در ویکی پدیا کلمه الله را جستجو کنید و ببینید کدام بتها دختران الله بوده اند.
آره توی ویکی پدیا مقالات خوبی هست
سلام
چقدر خوب می شود اگر به همراه آیات تفسیر آیات رو هم از منابع مختلف آورده و نقد کنید .بعضی از مباحثی رو که شما گفتید واسش بعضی جواب ها آورده شده که جای نقد داره مثلا راجع به آفرینش کند یا تند در تفسیر نمونه اومده که منظور اینه که میانه اراده خدا و انجام عمل یا پیدایش فاصله ای نیست نه اینکه مراحل انجام عمل از میان برود .متاسفانه اصل جملش رو نتونستم کپی کنم ولی تو جلد 1 صفحه 419 هستش
سلام
هر کدام از این ۷۰ مورد جای بحث جداگانه داره
ولی به نظر من اکثر جواب ها ماست مالیه در مورد سرعت آفرینش هم فردا مطلبی را می گذارم
یا مثلا راجع به
47) اخبار خوب مجازات دردناک؟
مسلماً خبر دادن به کسی در مورد شکنجه و مجازات شدنش خبر خوبی نیست، ولی قرآن ادعا میکند که خبر شکنجه دردناک خبر خوبی است (سوره 3 آیه 21
و بشر هم بعذاب علیم
تو تفسیر نمونه نوشته منظور یه نوع تهدید و استهزا به افکار گناهکارانه مثل اینکه بگیم مزدت رو کف دستت میذارم
اینا رو حتما با تفاسیرش نفد کنتد!
قرآن که جک ننوشته
كي گفته ننوشته ؟
🙂
اگر این طور باشه قرآن 7 جای مختلف و در شرایط مختلف گناهکاران را مسخره کرده که این لفظ اصلا مناسب کتابی که برای هدایت بشر نوشته شده مناسب نیست بدون شک با مسخره کردن شخص کسی مسلمان نمی شود اگر من هم اینجا مرتب افکار دین داران را مسخره کنم که: شما برید به حوری بچسبید و.. کسی حرف های من را قبول نمی کنه و فقط اینجا به درد بی دینان می خوره
جواب نمونه اصلا درست نیست چون در آیه به آفرینش اشاره شده نه به اینکه اراده خدا بلافاصله عملی می شود نمونه سفسطه کرده
هیچ از خودتان پرسیدهاید که چرا محمد خود قرآن را به صورت یک کتاب جمع آوری نکرد و در اختیار دیگران نگذاشت؟ و هرگز حتی دستور به انجام این کار هم نداد. عیسی هم در مورد انجیلش این کار را نکرد و هیچ یک از دیگر پیام آوران نیز چنین نکردند. هر آنچه در دست ماست جز همان ده فرمان موسی، همه و همه غیر ضروری و باطل و گمراه کننده می باشد.
http://yekazadmard.wordpress.com/2011/03/09/vadevavafa3/
اینطور به من گفتهاند که شما در پی ایجاد یک جامعه نوین اسلامی هستید، ولی نگرانم که هرگز حتی اگر همه جهان را نیز در اختیارتان بگذارند موفق نخواهید شد، میدانید چرا؟ زیرا نه تنها دیانت خود را نمی شناسید، هیچ الگوی صحیحی هم که بخواهید از برای ساختن این جامعه از آن استفاده کنید را در اختیار ندارید. خداوند در کتابش تأکید کرده کلامش را خودش حفظ خواهد کرد. شما چه کردید، آنرا در کتابی جمع آوری کرده و در گاوصندوقها و موزهها و یا در طاقچه خانهتان قرارش دادهاید، عده ای هم از حفظش کرده و خود را حافظین قرآن دانستید.
می بینید نتیجه این حفاظت کردن بشری به کجا رسیده است!
شما با ناباوری های خودتان مانع رشد انسانها شدهاید. چطور باور می کنید خدایی بوده که پیام آوران را آموخته و انسانهایی در آن شرایط عقل و هوش در آن زمان، توانسته و یاد گرفته. آیا آن خدا دیگر نیست؟! و یا هست و توانایی این کار را دیگر ندارد؟! و انسانها هم به جای رشد و پیشرفت تا کمال و صعود، پس از برگزیده شدگان هر روز جاهل تر و نادان تر شدهاند؟ به یقین می گویم، آنها که در این دنیا خود را دین داران می دانند در اصل گمراهترینها هستند.
http://yekazadmard.wordpress.com/2011/03/09/vadevavafa3/
من یک آزادی خواه هستم
پرش به محتوا
کتاب ازلنوشته هاکارتونهاطرحهامطالب ارسالیدرباره من ← اینجا ایران است سرزمین من – قسمت بیست و هشتم (مطالب ارسالی دوستان)طرف حساب من تو هستی آقای خامنهای →وعده و وفا – بخش سوم – سفر به قم (کتاب ازل)
نوشتهشده در مارس 9, 2011 توسط ازل| بیان دیدگاه
*******
فصل دوم – سفر به قم
کمی از ظهر گذشته بود وارد قم شدیم. بیست دقیقه بعد در برابر درب ورودی آپارتمانی بود که دیانا آدرسش را به من داده بود. همه قرارها از طرف دیانا تنظیم شده بود. سعید مرد جوان و خوش چهره و حدودا بیست و هشت ساله بود و تنها زندگی می کرد. به علت گرایشهای مذهبی که در گذشته داشت فرد شناخته شده و بسیار با نفوذی بود، با آشنایان زیاد در حوزه علمیه و جامعه مذهبی قم. بسیار گرم به ما خوش آمد گفت و به داخل دعوتمان کرد. وقتی نشستیم سعید لبخندی زده و گفت:
– باور کردنی نیست! آنچه دیانا از شما گفت هیچ شباهتی به ظاهرتان ندارد. من بیشتر منتظر یک فرد چاق و ریشو بودم یعنی دقیقا آخوندی بدون عبا و عمامه. شما شبیه هنرپیشگان فیلمهای جمیز باند هستید تا کسی که برای گفتگو با روحانیون دگراندیش به قم آمده باشد!
خیلی جدی نگاهش می کردم و سعید همانطوری که می خندید ادامه داد:
– می دانید وقتی آقایان را تصور می کنم فردا شب با دیدن شما چه شکلی خواهند شد، باور کنید نمی توانم جلوی خنده خودم را بگیرم!
و بعد یکباره ساکت شد و در فکر فرو رفت. گویی برای خودش هم سؤال پیش آمده باشد گفت:
– آقای ازل، من خانم دیانا را می شناسم و به ایشان اطمینان کامل دارم، اما می خواهم از خودتان هم بپرسم، آیا واقعا شما از الهیات هیچ سر در می آورید؟
و بدون اینکه منتظر پاسخ من شود ادامه داد:
– این آقایان که فردا قرار دیدنشان را دارید کارشان این است، آیا براستی باور می کنید فردا خواهید توانست آنها را که سؤال پیچتان خواهند کرد، راضی به همکاری کنید؟
گویی ایوا تحملش تمام شده بود زیرا به جای من شروع به صحبت کرد:
– آقای سعید، به ازل اطمینان کنید، میداند که چه می کند.
سعید که بهت زده به حرفهای ایوا گوش می داد در پاسخ گفت:
– خانم راستش من قبل از اینکه ایشان را ببینم هم این سؤالها برایم وجود داشت و از دیانای عزیز هم پرسیدم که آیا باور میکنید فردی بتواند با عدهای روحانی آنهم کاملا از آنطرف افتاده، یعنی به مدلی دیگر افراطی، مباحثه کند؟ و آنها را آنهم در یک جلسه متقاعد به همکاری کند؟ این کاریست که با معجزه هم ممکن نخواهد شد. خانم دیانا هم پاسخی مثل شما به من دادند. ولی حال که ظاهر ایشان را می بینم دیگر موضوع برایم از معما گذشته است، باور کنید آنها همان لحظه اول سکته نکنند ما باید شکر گذار باشیم.
با پایان حرف سعید هر دو به من نگاه کردند. سکوتم را شکسته و گفتم:
– آقای سعید نگران نباشید، من برای انجام وظایفم به کمک آنها نیاز دارم، این بدین معنی می باشد که آنها فردا باید متقاعد شوند و خواهند هم شد. لطفا صبور باشد.
سعید به حالت بهت زدهای نگاهم می کرد، بسیار نگران و عصبی به نظر می رسید. برای استراحت من و ایوا، سعید یک طبقه از آپارتمانش را اختصاص داده بود. ما فردا بعد از ظهر در مکانی خارج از شهر باید با این جمع ملاقات می کردیم. در طی روز چندین بار سعید سعی کرد از طرق مختلف با صحبتهایش آگاهی مرا بسنجد. دچار تردید بزرگی شده بود، من همه سؤالهایش را بی پاسخ گذاشتم، زیرا سعید فردی بود که باید تا آخر راه با من همکاری می کرد. اگر من سعی می کردم با حرف و توضیح در او ایجاد آرامش کنم، در واقع یادش داده بودم که می تواند همیشه اینگونه رفتاری داشته باشد. باید با همه نگرانی ها، تردیدها و دلهرههایش تا فردا صبر می کرد و آنجا به اطمینان می رسید. این برایش درس بزرگی می شد که دیگر نگران و مردد نباشد و اعتماد کند و هم یاد می گرفت سکوت من از روی جهل و یا ضعف نمی باشد، بلکه تنها دلیلش این است که می دانم و بر این داناییام نیز واقف هستم. پس دلیلی هم وجود ندارد که برای رفع نگرانی کسی ساعتها بحث کنم و یا به او حساب پس بدهم. رعایت حد و مرزها برای من از مهترین قوانین کاریام می باشد.
قبل از اینکه استراحت کنم مقداری با ایوا صحبت کردم، خوشحال بودم، حالتهایش کاملا تغییر کرده بود و خیلی آرامتر می نمود. قبل از اینکه برای استراحت از هم جدا شویم پرسیدم:
– ایوا شما تنها زندگی می کنی؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت:
– آیا براستی پاسخ این سؤال را خودت نمی دانی؟
– اگر می دانستم چرا باید می پرسیدم
ایوا کمی چهرهاش درهم رفت، حق هم داشت. این دقیقا نشانه بی توجهی من به اطرافیانم بود. ادامه دادم:
– لطفا ناراحت نشوید، من اصلا وقت نکردم که در رابطه با دوستانی که باید همراهیام کنند، اطلاعات بیشتر از آنچه مربوط به کارمان است بپرسم و براستی چه اهمیتی می توانست داشته باشد.
لبخند خاصی روی لبش نشست و گفت:
– ازل جان برایم جالب است، چیزی که می گویی برایت اهمیت نداشته به چه دلیل می تواند حال مهم شده باشد؟
سؤال زیرکانهاش باعث شوک خفیفی در من شد. خودم را سریع جمع و جور کردم که متوجه تغییر حالتم نشود و گفتم:
– راستی باید ببینیم سعید می تواند راهی پیدا کند که شما هم در گفتگوی فردا حضور داشته باشید.
خندید، دقیقا همان خندهای که در راه آمدن به قم با شنیدن قانون آخر از او دیده بودم.
– ازل جان من، من تنها زندگی می کنم، هیچ اشکالی ندارد که حال به هر دلیلی یادت افتاده بپرسی، مهم این است که پرسیدی.
تکرار خندید.
*******
مکانی که برای دیدار و گفتگو در نظر گرفته شده بود، خانه بزرگی بود که در باغ بسیار بزرگی قرار گرفته بود، محیطی خلوت و دور افتاده. ایوا و خانم شخص صاحبخانه در اتاقی چسبیده به سالن بودند. همه روی زمین نشسته و تک صندلی که در سالن قرار داشت به من اختصاص داده شده بود ولی من هم کنار آن صندلی روی زمین نشستم. صحنه جالبی بود، در نگاههایشان افکار مختلفی که از دیدن من با این شکل و قیافه و سر و وضعم، بوجود آمده بود، می توانستم ببینم. من اگر امشب در گفتگویی که داشتم در نظر آنها پیروز از میدان بیرون می آمدم، فردا شب بایستی با تعدادی از همین افراد بر سر مسئله اصلی که باید انجام می شد، ملاقات می کردم. در واقع امشب را به شناخت من و آشنایی با افکار و عقایدم اختصاص داده بودند.
آنها جمعی از روشنفکرانی بودند که تصمیم داشتند برای نجات اسلام اقدام کنند. زیرا باورشان این بود که سیاست و عملکردهای کشورهای اسلامی بخصوص ایران باعث شده که مردم دنیا بر علیه اسلام متحد شوند، از طرفی هم بسیاری از مسلمانان، علاقه و وفاداری خود را به دینشان کاملا از دست بدهند. از اسلام برای اکثریت مسلمانان تنها نامی باقی مانده بود، که آنهم خواسته یا ناخواسته به صورت موروثی از والدینشان به آنها به ارث می رسید. جمعی که می خواستند در واقع اسلام راستین را بشناسند و آن را به همگان بشناسانند و از برای ایجاد جامعهای کاملا متفاوت از آنچه که در ایران داشتند، عهد بسته بودند. آنچه که از من می دانستند در واقع تنها این بود: مردی که می داند و می شود به او اطمینان کرد، آن کسی که می شود باور کرد کلید همه این تغییرات است. پس با تلاش سعید به این ملاقات راضی شده بودند. نگرانیها و دلشورههای سعید هم از همینجا سر چشمه می گرفت. خود او هم جز این جملاتی که به آنها گفته بود هیچ آگاهی و یا شناخت بیشتری در رابطه با من نداشت. سعید مدت زیادی بود که با دیانا در ارتباط بود، اعتماد زیادش با دیانا تنها عاملی بود که انجام این وظیفه را پذیرفته بود. وظیفهای که انجام آن با آنچه خودش و همفکرانش می خواستند هیچ مغایرتی در ظاهر نمی توانست داشته باشد. ولی زمانی که خودم را دید گویی دچار شک شده بود. نمی توانست باور کند من حتی بویی از اسلام برده باشم، چه برسد به بحث و مناظره در رابطه با آن.
صدای سعید سکوت حاکم بر جمع را شکست. با خندهای که نشانگر صمیمیتش با همه حاضرین بود گفت:
– خب دوستان امشب یک بحث داغ خواهیم داشت و من فکر میکنم هرچه زودتر گفتگوها آغاز شود بهتر خواهد بود.
و با دست اشاره به یکی از حاضرین که از دیگران مسن تر می نمود کرده و گفت:
– بفرمایید حاج آقا، شما شروع کنید.
شخصی که سعید به او اشاره کرده بود، با لبخند خاصی که گویی می خواهد مناظرهای که از پیش نتیجهاش را می داند آغاز کند، شروع به صحبت کرد:
– جناب ازل، در آغاز می خواهم بپرسم آیا شما تحصیلاتی در رابطه با اسلام شناسی داشتهاید.
از روی زمین بلند شدم، صندلی را که کاملا به دیوار چسبیده بود کمی جلو کشیده و رویش نشستم، چهرهام را درهم کشیدم و صحبتهایم را آغاز کردم.
– آقایان، ممنون هستم که حضورم را در جمعتان پذیرفتید و اینکه به خودتان اجازه می دهید سخنان کسی که نمی دانید حتی دقیقا عقیدهاش چیست را بشنوید. پس از شما خواهش می کنم به خودتان این اجازه را نیز بدهید که تا به آخر صحبتهایم نرسیده، چیزی مگویید، بعد اگر خواستید اعتراض کنید و یا هر آنچه که می خواهید.
به شیخی که از من در رابطه با تحصیلاتم سؤال پرسیده بود اشاره کرده و گفتم:
– شما سؤالی پرسیدید که باور می کنم یکی از بزرگترین دلایلیست که باعث جدایی انسان از پروردگارش گردیده است. همین طرز تفکری که در پشت این سؤال پنهان گردیده (با دست به همه جمع اشاره کردم و پرسیدم) آیا شما خودتان را از پیام آوران بالاتر می دانید؟
همهمهای در گرفت ولی پاسخهایشان یکی بود: نه به هیچ عنوان. ادامه دادم:
– پس مشکلتان چیست؟ مگر محمد تحصیلات اسلام و یا الهیات می داشت؟ مگر جز این است که در قرآن می خوانید: تو از پیش کتابی نخوانده بودی و حتی نمی دانستی ایمان چیست. آقای سعید به من گفتهاند شما جمعی روشنفکرید، آفرین، پس با خودتان فکر کنید، خواسته نخست شما همانا انکار وجود پروردگار می باشد و جدایی و ایجاد فاصله بین انسانها و او.
اکثرا بهت زده و گیج به نظر می رسیدند و من ادامه دادم:
– اینطور به من گفتهاند که شما در پی ایجاد یک جامعه نوین اسلامی هستید، ولی نگرانم که هرگز حتی اگر همه جهان را نیز در اختیارتان بگذارند موفق نخواهید شد، میدانید چرا؟ زیرا نه تنها دیانت خود را نمی شناسید، هیچ الگوی صحیحی هم که بخواهید از برای ساختن این جامعه از آن استفاده کنید را در اختیار ندارید. خداوند در کتابش تأکید کرده کلامش را خودش حفظ خواهد کرد. شما چه کردید، آنرا در کتابی جمع آوری کرده و در گاوصندوقها و موزهها و یا در طاقچه خانهتان قرارش دادهاید، عده ای هم از حفظش کرده و خود را حافظین قرآن دانستید.
می بینید نتیجه این حفاظت کردن بشری به کجا رسیده است!
شما با ناباوری های خودتان مانع رشد انسانها شدهاید. چطور باور می کنید خدایی بوده که پیام آوران را آموخته و انسانهایی در آن شرایط عقل و هوش در آن زمان، توانسته و یاد گرفته. آیا آن خدا دیگر نیست؟! و یا هست و توانایی این کار را دیگر ندارد؟! و انسانها هم به جای رشد و پیشرفت تا کمال و صعود، پس از برگزیده شدگان هر روز جاهل تر و نادان تر شدهاند؟ به یقین می گویم، آنها که در این دنیا خود را دین داران می دانند در اصل گمراهترینها هستند.
به سختی جلوی اعتراض خودشان را گرفته بودند و من ادامه دادم:
– هیچ از خودتان پرسیدهاید که چرا محمد خود قرآن را به صورت یک کتاب جمع آوری نکرد و در اختیار دیگران نگذاشت؟ و هرگز حتی دستور به انجام این کار هم نداد. عیسی هم در مورد انجیلش این کار را نکرد و هیچ یک از دیگر پیام آوران نیز چنین نکردند. هر آنچه در دست ماست جز همان ده فرمان موسی، همه و همه غیر ضروری و باطل و گمراه کننده می باشد.
صدای همهمه اتاق را پر کرد، در آن همهمه هیچ کس نمی دانست چه می گوید و یا سخن دیگری را نمی شنید. با صدایی بلند ادامه دادم:
– این بود جنبه شما آقایان روشنفکر؟ آنقدر تحمل ندارید که حرفهایم را تا به آخر بشنوید. اگر باور می کنید در اشتباهم چرا خشمگین می شوید؟ آرام و مطمئن بنشینید و حرفهایم که تمام شد، با دلیل و منطق به من ثابت کنید جهالتم را و به راه راست باز گردانیدم. اگر هم که نمی توانید پاسخی داشته باشید بروید تحقیق کنید، فکر کنید، تکرار صحبت خواهیم کرد. یا خواهید گفت حق با من است یا من نشسته و حرفهایتان را خواهم شنید و اگر پاسخی نداشتم سخنانتان را خواهم پذیرفت.
همه ساکت شدند، ادامه دادم:
– محمد قرآن را بصورت کتابی در نیاورد، زیرا می دانست که این کار خطای بزرگی است و حتی انکار قدرت الهی. زیرا شعور و فهم انسان را زیر سؤال خواهد برد و انکار شعور و فهم انسان یعنی انکار قدرت خالق او و این عملیست کاملا شیطانی. درست همانگونه که شیطان نیز آدم را سجده نکرد و تواناهاییهایش را نپذیرفت. کمی با هم به عقب برگردیم، خداوند در صحرای سینا بر فراز طور با موسی سخن گفت و خود دو عدد لوح که بر دو طرفش آیاتش را نگاشته بود را در اختیار موسی قرار داد. چون باید قوانین مکتوبی وجود می داشت. بعد چه شد؟ آیا بعد از آن کلام پیام آوران کتابی مکتوب دریافت کردند و یا حتی پیش از آن؟ آیا حتی دستور دادند آنچه به آنها وحی شده است را مکتوب گردانند و از آن کتابی بسازند؟ هیچ کدام و هیچ کدام. شاید فکر کنید و بگویید خوب صحیح، ولی آن پیام آوران از قوم بنی اسرائیل بودند و محمد عرب. پس باید کتاب جدیدی نازل می شد، از همین روی جمع آوریاش کردند، قوانین متفاوت و اعرابی که نباید تابع شریعت یهود باشند. تا حدی این اندیشهتان صحیح است. اما به من بگویید مگر عیسی از همان قوم نبود؟ آیا کدامیک از قوانینی که بر او نازل شد با تورات شباهت دارد، هیچ کدام. دقیقا برعکس تورات است، برای مثال اگر تورات امر به قصاص می کند، انجیل دستور به بخشش می دهد. چطور فکر نکردید که در هر زمان که خداوند اراده کرده کلام خود را بر هر آنکس که خواسته نازل کرده است، حال به هر صورت که خودش پسندیده. در طی تاریخ تنها همان قوم بنی اسرائیل صدها انسانی را داشتهایم که با خداوند خود در ارتباط بودند و بسیاری از انسانهای دیگر از اقوام دیگر هم همچنین. یکی از آنها هم محمد. باور نمی کنید که خداوند قادر مطلق است و ارادهاش به انجام رسیدنی. واقع بین باشید، حال که کتابها را در دست دارید، حداقل آنها را بخوانید و فهم کنید. جز این است که خداوند همه را امر به صلات می کند؟
http://yekazadmard.wordpress.com/2011/03/09/vadevavafa3/
وعده و وفا – بخش سوم – سفر به قم (کتاب ازل)
نوشتهشده در مارس 9, 2011 توسط ازل| بیان دیدگاه
*******
فصل دوم – سفر به قم
کمی از ظهر گذشته بود وارد قم شدیم. بیست دقیقه بعد در برابر درب ورودی آپارتمانی بود که دیانا آدرسش را به من داده بود. همه قرارها از طرف دیانا تنظیم شده بود. سعید مرد جوان و خوش چهره و حدودا بیست و هشت ساله بود و تنها زندگی می کرد. به علت گرایشهای مذهبی که در گذشته داشت فرد شناخته شده و بسیار با نفوذی بود، با آشنایان زیاد در حوزه علمیه و جامعه مذهبی قم. بسیار گرم به ما خوش آمد گفت و به داخل دعوتمان کرد. وقتی نشستیم سعید لبخندی زده و گفت:
– باور کردنی نیست! آنچه دیانا از شما گفت هیچ شباهتی به ظاهرتان ندارد. من بیشتر منتظر یک فرد چاق و ریشو بودم یعنی دقیقا آخوندی بدون عبا و عمامه. شما شبیه هنرپیشگان فیلمهای جمیز باند هستید تا کسی که برای گفتگو با روحانیون دگراندیش به قم آمده باشد!
خیلی جدی نگاهش می کردم و سعید همانطوری که می خندید ادامه داد:
– می دانید وقتی آقایان را تصور می کنم فردا شب با دیدن شما چه شکلی خواهند شد، باور کنید نمی توانم جلوی خنده خودم را بگیرم!
و بعد یکباره ساکت شد و در فکر فرو رفت. گویی برای خودش هم سؤال پیش آمده باشد گفت:
– آقای ازل، من خانم دیانا را می شناسم و به ایشان اطمینان کامل دارم، اما می خواهم از خودتان هم بپرسم، آیا واقعا شما از الهیات هیچ سر در می آورید؟
و بدون اینکه منتظر پاسخ من شود ادامه داد:
– این آقایان که فردا قرار دیدنشان را دارید کارشان این است، آیا براستی باور می کنید فردا خواهید توانست آنها را که سؤال پیچتان خواهند کرد، راضی به همکاری کنید؟
گویی ایوا تحملش تمام شده بود زیرا به جای من شروع به صحبت کرد:
– آقای سعید، به ازل اطمینان کنید، میداند که چه می کند.
سعید که بهت زده به حرفهای ایوا گوش می داد در پاسخ گفت:
– خانم راستش من قبل از اینکه ایشان را ببینم هم این سؤالها برایم وجود داشت و از دیانای عزیز هم پرسیدم که آیا باور میکنید فردی بتواند با عدهای روحانی آنهم کاملا از آنطرف افتاده، یعنی به مدلی دیگر افراطی، مباحثه کند؟ و آنها را آنهم در یک جلسه متقاعد به همکاری کند؟ این کاریست که با معجزه هم ممکن نخواهد شد. خانم دیانا هم پاسخی مثل شما به من دادند. ولی حال که ظاهر ایشان را می بینم دیگر موضوع برایم از معما گذشته است، باور کنید آنها همان لحظه اول سکته نکنند ما باید شکر گذار باشیم.
با پایان حرف سعید هر دو به من نگاه کردند. سکوتم را شکسته و گفتم:
– آقای سعید نگران نباشید، من برای انجام وظایفم به کمک آنها نیاز دارم، این بدین معنی می باشد که آنها فردا باید متقاعد شوند و خواهند هم شد. لطفا صبور باشد.
سعید به حالت بهت زدهای نگاهم می کرد، بسیار نگران و عصبی به نظر می رسید. برای استراحت من و ایوا، سعید یک طبقه از آپارتمانش را اختصاص داده بود. ما فردا بعد از ظهر در مکانی خارج از شهر باید با این جمع ملاقات می کردیم. در طی روز چندین بار سعید سعی کرد از طرق مختلف با صحبتهایش آگاهی مرا بسنجد. دچار تردید بزرگی شده بود، من همه سؤالهایش را بی پاسخ گذاشتم، زیرا سعید فردی بود که باید تا آخر راه با من همکاری می کرد. اگر من سعی می کردم با حرف و توضیح در او ایجاد آرامش کنم، در واقع یادش داده بودم که می تواند همیشه اینگونه رفتاری داشته باشد. باید با همه نگرانی ها، تردیدها و دلهرههایش تا فردا صبر می کرد و آنجا به اطمینان می رسید. این برایش درس بزرگی می شد که دیگر نگران و مردد نباشد و اعتماد کند و هم یاد می گرفت سکوت من از روی جهل و یا ضعف نمی باشد، بلکه تنها دلیلش این است که می دانم و بر این داناییام نیز واقف هستم. پس دلیلی هم وجود ندارد که برای رفع نگرانی کسی ساعتها بحث کنم و یا به او حساب پس بدهم. رعایت حد و مرزها برای من از مهترین قوانین کاریام می باشد.
قبل از اینکه استراحت کنم مقداری با ایوا صحبت کردم، خوشحال بودم، حالتهایش کاملا تغییر کرده بود و خیلی آرامتر می نمود. قبل از اینکه برای استراحت از هم جدا شویم پرسیدم:
– ایوا شما تنها زندگی می کنی؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت:
– آیا براستی پاسخ این سؤال را خودت نمی دانی؟
– اگر می دانستم چرا باید می پرسیدم
ایوا کمی چهرهاش درهم رفت، حق هم داشت. این دقیقا نشانه بی توجهی من به اطرافیانم بود. ادامه دادم:
– لطفا ناراحت نشوید، من اصلا وقت نکردم که در رابطه با دوستانی که باید همراهیام کنند، اطلاعات بیشتر از آنچه مربوط به کارمان است بپرسم و براستی چه اهمیتی می توانست داشته باشد.
لبخند خاصی روی لبش نشست و گفت:
– ازل جان برایم جالب است، چیزی که می گویی برایت اهمیت نداشته به چه دلیل می تواند حال مهم شده باشد؟
سؤال زیرکانهاش باعث شوک خفیفی در من شد. خودم را سریع جمع و جور کردم که متوجه تغییر حالتم نشود و گفتم:
– راستی باید ببینیم سعید می تواند راهی پیدا کند که شما هم در گفتگوی فردا حضور داشته باشید.
خندید، دقیقا همان خندهای که در راه آمدن به قم با شنیدن قانون آخر از او دیده بودم.
– ازل جان من، من تنها زندگی می کنم، هیچ اشکالی ندارد که حال به هر دلیلی یادت افتاده بپرسی، مهم این است که پرسیدی.
تکرار خندید.
*******
مکانی که برای دیدار و گفتگو در نظر گرفته شده بود، خانه بزرگی بود که در باغ بسیار بزرگی قرار گرفته بود، محیطی خلوت و دور افتاده. ایوا و خانم شخص صاحبخانه در اتاقی چسبیده به سالن بودند. همه روی زمین نشسته و تک صندلی که در سالن قرار داشت به من اختصاص داده شده بود ولی من هم کنار آن صندلی روی زمین نشستم. صحنه جالبی بود، در نگاههایشان افکار مختلفی که از دیدن من با این شکل و قیافه و سر و وضعم، بوجود آمده بود، می توانستم ببینم. من اگر امشب در گفتگویی که داشتم در نظر آنها پیروز از میدان بیرون می آمدم، فردا شب بایستی با تعدادی از همین افراد بر سر مسئله اصلی که باید انجام می شد، ملاقات می کردم. در واقع امشب را به شناخت من و آشنایی با افکار و عقایدم اختصاص داده بودند.
آنها جمعی از روشنفکرانی بودند که تصمیم داشتند برای نجات اسلام اقدام کنند. زیرا باورشان این بود که سیاست و عملکردهای کشورهای اسلامی بخصوص ایران باعث شده که مردم دنیا بر علیه اسلام متحد شوند، از طرفی هم بسیاری از مسلمانان، علاقه و وفاداری خود را به دینشان کاملا از دست بدهند. از اسلام برای اکثریت مسلمانان تنها نامی باقی مانده بود، که آنهم خواسته یا ناخواسته به صورت موروثی از والدینشان به آنها به ارث می رسید. جمعی که می خواستند در واقع اسلام راستین را بشناسند و آن را به همگان بشناسانند و از برای ایجاد جامعهای کاملا متفاوت از آنچه که در ایران داشتند، عهد بسته بودند. آنچه که از من می دانستند در واقع تنها این بود: مردی که می داند و می شود به او اطمینان کرد، آن کسی که می شود باور کرد کلید همه این تغییرات است. پس با تلاش سعید به این ملاقات راضی شده بودند. نگرانیها و دلشورههای سعید هم از همینجا سر چشمه می گرفت. خود او هم جز این جملاتی که به آنها گفته بود هیچ آگاهی و یا شناخت بیشتری در رابطه با من نداشت. سعید مدت زیادی بود که با دیانا در ارتباط بود، اعتماد زیادش با دیانا تنها عاملی بود که انجام این وظیفه را پذیرفته بود. وظیفهای که انجام آن با آنچه خودش و همفکرانش می خواستند هیچ مغایرتی در ظاهر نمی توانست داشته باشد. ولی زمانی که خودم را دید گویی دچار شک شده بود. نمی توانست باور کند من حتی بویی از اسلام برده باشم، چه برسد به بحث و مناظره در رابطه با آن.
صدای سعید سکوت حاکم بر جمع را شکست. با خندهای که نشانگر صمیمیتش با همه حاضرین بود گفت:
– خب دوستان امشب یک بحث داغ خواهیم داشت و من فکر میکنم هرچه زودتر گفتگوها آغاز شود بهتر خواهد بود.
و با دست اشاره به یکی از حاضرین که از دیگران مسن تر می نمود کرده و گفت:
– بفرمایید حاج آقا، شما شروع کنید.
شخصی که سعید به او اشاره کرده بود، با لبخند خاصی که گویی می خواهد مناظرهای که از پیش نتیجهاش را می داند آغاز کند، شروع به صحبت کرد:
– جناب ازل، در آغاز می خواهم بپرسم آیا شما تحصیلاتی در رابطه با اسلام شناسی داشتهاید.
از روی زمین بلند شدم، صندلی را که کاملا به دیوار چسبیده بود کمی جلو کشیده و رویش نشستم، چهرهام را درهم کشیدم و صحبتهایم را آغاز کردم.
– آقایان، ممنون هستم که حضورم را در جمعتان پذیرفتید و اینکه به خودتان اجازه می دهید سخنان کسی که نمی دانید حتی دقیقا عقیدهاش چیست را بشنوید. پس از شما خواهش می کنم به خودتان این اجازه را نیز بدهید که تا به آخر صحبتهایم نرسیده، چیزی مگویید، بعد اگر خواستید اعتراض کنید و یا هر آنچه که می خواهید.
به شیخی که از من در رابطه با تحصیلاتم سؤال پرسیده بود اشاره کرده و گفتم:
– شما سؤالی پرسیدید که باور می کنم یکی از بزرگترین دلایلیست که باعث جدایی انسان از پروردگارش گردیده است. همین طرز تفکری که در پشت این سؤال پنهان گردیده (با دست به همه جمع اشاره کردم و پرسیدم) آیا شما خودتان را از پیام آوران بالاتر می دانید؟
همهمهای در گرفت ولی پاسخهایشان یکی بود: نه به هیچ عنوان. ادامه دادم:
– پس مشکلتان چیست؟ مگر محمد تحصیلات اسلام و یا الهیات می داشت؟ مگر جز این است که در قرآن می خوانید: تو از پیش کتابی نخوانده بودی و حتی نمی دانستی ایمان چیست. آقای سعید به من گفتهاند شما جمعی روشنفکرید، آفرین، پس با خودتان فکر کنید، خواسته نخست شما همانا انکار وجود پروردگار می باشد و جدایی و ایجاد فاصله بین انسانها و او.
اکثرا بهت زده و گیج به نظر می رسیدند و من ادامه دادم:
– اینطور به من گفتهاند که شما در پی ایجاد یک جامعه نوین اسلامی هستید، ولی نگرانم که هرگز حتی اگر همه جهان را نیز در اختیارتان بگذارند موفق نخواهید شد، میدانید چرا؟ زیرا نه تنها دیانت خود را نمی شناسید، هیچ الگوی صحیحی هم که بخواهید از برای ساختن این جامعه از آن استفاده کنید را در اختیار ندارید. خداوند در کتابش تأکید کرده کلامش را خودش حفظ خواهد کرد. شما چه کردید، آنرا در کتابی جمع آوری کرده و در گاوصندوقها و موزهها و یا در طاقچه خانهتان قرارش دادهاید، عده ای هم از حفظش کرده و خود را حافظین قرآن دانستید.
می بینید نتیجه این حفاظت کردن بشری به کجا رسیده است!
شما با ناباوری های خودتان مانع رشد انسانها شدهاید. چطور باور می کنید خدایی بوده که پیام آوران را آموخته و انسانهایی در آن شرایط عقل و هوش در آن زمان، توانسته و یاد گرفته. آیا آن خدا دیگر نیست؟! و یا هست و توانایی این کار را دیگر ندارد؟! و انسانها هم به جای رشد و پیشرفت تا کمال و صعود، پس از برگزیده شدگان هر روز جاهل تر و نادان تر شدهاند؟ به یقین می گویم، آنها که در این دنیا خود را دین داران می دانند در اصل گمراهترینها هستند.
به سختی جلوی اعتراض خودشان را گرفته بودند و من ادامه دادم:
– هیچ از خودتان پرسیدهاید که چرا محمد خود قرآن را به صورت یک کتاب جمع آوری نکرد و در اختیار دیگران نگذاشت؟ و هرگز حتی دستور به انجام این کار هم نداد. عیسی هم در مورد انجیلش این کار را نکرد و هیچ یک از دیگر پیام آوران نیز چنین نکردند. هر آنچه در دست ماست جز همان ده فرمان موسی، همه و همه غیر ضروری و باطل و گمراه کننده می باشد.
صدای همهمه اتاق را پر کرد، در آن همهمه هیچ کس نمی دانست چه می گوید و یا سخن دیگری را نمی شنید. با صدایی بلند ادامه دادم:
– این بود جنبه شما آقایان روشنفکر؟ آنقدر تحمل ندارید که حرفهایم را تا به آخر بشنوید. اگر باور می کنید در اشتباهم چرا خشمگین می شوید؟ آرام و مطمئن بنشینید و حرفهایم که تمام شد، با دلیل و منطق به من ثابت کنید جهالتم را و به راه راست باز گردانیدم. اگر هم که نمی توانید پاسخی داشته باشید بروید تحقیق کنید، فکر کنید، تکرار صحبت خواهیم کرد. یا خواهید گفت حق با من است یا من نشسته و حرفهایتان را خواهم شنید و اگر پاسخی نداشتم سخنانتان را خواهم پذیرفت.
همه ساکت شدند، ادامه دادم:
– محمد قرآن را بصورت کتابی در نیاورد، زیرا می دانست که این کار خطای بزرگی است و حتی انکار قدرت الهی. زیرا شعور و فهم انسان را زیر سؤال خواهد برد و انکار شعور و فهم انسان یعنی انکار قدرت خالق او و این عملیست کاملا شیطانی. درست همانگونه که شیطان نیز آدم را سجده نکرد و تواناهاییهایش را نپذیرفت. کمی با هم به عقب برگردیم، خداوند در صحرای سینا بر فراز طور با موسی سخن گفت و خود دو عدد لوح که بر دو طرفش آیاتش را نگاشته بود را در اختیار موسی قرار داد. چون باید قوانین مکتوبی وجود می داشت. بعد چه شد؟ آیا بعد از آن کلام پیام آوران کتابی مکتوب دریافت کردند و یا حتی پیش از آن؟ آیا حتی دستور دادند آنچه به آنها وحی شده است را مکتوب گردانند و از آن کتابی بسازند؟ هیچ کدام و هیچ کدام. شاید فکر کنید و بگویید خوب صحیح، ولی آن پیام آوران از قوم بنی اسرائیل بودند و محمد عرب. پس باید کتاب جدیدی نازل می شد، از همین روی جمع آوریاش کردند، قوانین متفاوت و اعرابی که نباید تابع شریعت یهود باشند. تا حدی این اندیشهتان صحیح است. اما به من بگویید مگر عیسی از همان قوم نبود؟ آیا کدامیک از قوانینی که بر او نازل شد با تورات شباهت دارد، هیچ کدام. دقیقا برعکس تورات است، برای مثال اگر تورات امر به قصاص می کند، انجیل دستور به بخشش می دهد. چطور فکر نکردید که در هر زمان که خداوند اراده کرده کلام خود را بر هر آنکس که خواسته نازل کرده است، حال به هر صورت که خودش پسندیده. در طی تاریخ تنها همان قوم بنی اسرائیل صدها انسانی را داشتهایم که با خداوند خود در ارتباط بودند و بسیاری از انسانهای دیگر از اقوام دیگر هم همچنین. یکی از آنها هم محمد. باور نمی کنید که خداوند قادر مطلق است و ارادهاش به انجام رسیدنی. واقع بین باشید، حال که کتابها را در دست دارید، حداقل آنها را بخوانید و فهم کنید. جز این است که خداوند همه را امر به صلات می کند؟
اکثرا بی اختیار ولی نامنظم گفتند بلی، ادامه دادم:
– و شما چه کردید! نماز را ابداع کردید. خداوند چه خواسته و شما چه می کنید. صلات ایجاد ارتباط است با پروردگارمان، صلات یعنی گفت و شنود. زبان سادهاش می شود گفتگو با خداوند. حال ببینیم شما چه کردهاید. نماز می خوانید، فرمولی را از حفظ کردهاید و هر روز بارها تکرارش می کنید و این کار را هم آنقدر نسنجیده و مضحک انجامش می دهید که حتی اگر خودتان به آنچه انجام می دهید، یکبار اندیشه کنید، از شرم خواهید مرد. پروردگار من معشوق من است، من چگونه می توانم به معشوقم سخنی جز آنچه از دلم بر می آید بگویم، آنهم روزی پنج بار و همیشه حرفهای تکراری. هرگز. خداوند چه نیاز دارد که ما برویم و کلام خودش را برای خودش بازخوان کنیم؟ وای که چه جاهلانه عملی مرتکب می شویم: بگو که خداوند یکتاست، بگو خداوند فلان است و بهمان است. مگر خداوند گمراه است و ما قصد هدایتش را داریم که اینگونه می گوییم؟ بروید کتابها را بخوانید، ببینید چه مثالهایی برایمان آورده، کدامیک از بندگانش چنین کردند که شما می کنید؟ آنها با پروردگارشان آنچه در دلشان بود می گفتند و خدایشان نیز هرگاه می پسندید پاسخشان می گفت. لطفا به من نگویید که آنها فرق می کردند، آنها پیام آور بودند. چون جوابی جز این از من نخواهید شنید: تنها فرق آنها با شما در یک چیز خلاصه می شود، آنها باور داشتند که خداوند گفته است: هر گاه که با من سخن می گویید بدانید که می شنومتان و نزدیکتان خواهم بود، اگر بپرسید، پاسختان خواهم گفت، اگر بخوانیدم، اجابتتان خواهم کرد.
اتاق در سکوت کامل بود. ادامه دادم:
– چرا نمی فهمید خواسته خداوند از ما چیزی جز درست کاری نیست؟ باور نمی کنید این خداوند است که هر آنکس را که اراده کند، هدایت خواهد شد. همه درستی ها از اوست و بس، حال فرق نمی کند این درستی را من بگویم یا شما و یا هر فرد دیگری. خداوند می گوید نکشید، قانون هم می گوید نکشید، دزدی نکنید، قانون هم همین را میگوید. پس انسان فهیم است، آنچه را باید فرا بگیرد گرفته و خود با میل خودش و خواست خودش به عنوان قانون قرارش داده است و در حال انجامش است. امروز هستند کسانی که قانون شکنی می کنند، آیا تصور می کنید آنروزها که انبیاء وجود داشتند کسی بدی یا قانون شکنی نمی کرد؟ چرا بین خداوند که پروردگار ما می باشد یعنی پرورنده ما از آفریننده و تا مرز کمال پیش برنده ما است و انسانها و فهمشان فاصله ایجاد کردید؟
کار را به جایی رسانیدهاید که دیگر انسانها حتی نمی خواهند نام خداوند را بشنوند.
انسان در هر عمل درستی که انجام می دهد، خواسته یا ناخواسته با پروردگارش در ارتباط است، این شما هستید که وادار به انکارش کردید. هر چه که خواستید به نام خداوند گفتید و کردید. مردم را از پروردگار ترسانیدید. راه آسان را سخت و دشوار کردید. خود نرفتید و دیگران را هم اجازه رفتن ندادید.
سکوت کرده بودند. گفتگویمان بیش از پنج ساعت به طول انجامید. درب اتاقی که ایوا و آن خانم در آن نشسته بودند کاملا باز بود و آن دو نیز همچو دیگران با حیرت نگاهم می کردند. سعید بهت زده بود، حتی پلک هم نمی زد. همه راه تا خانه در سکوت طی شد. وقتی وارد خانه شدیم سعید و ایوا هنوز ساکت بودند. با انگشت چند بار روی میز زدم، همچون کسی که در می زند، بعد خندیده و گفتم:
– آیا کسی خانه نیست؟
سعید نگاهم کرد و گفت:
– ازل جان تو خودت می دانی امشب چه کار کردی؟
با تعجب گفتم:
– حرف دلم را زدم، آیا سخنانم را غیر منطقی یافتید؟
سعید گفت:
– نه ازل جان، کلام تو برای من فقط حرف نبود، تکانم دادی، بیدارم کردی، حیرت زدهام کردی، گویی همه دیوارهای باورهای پیشنم ترک برداشته و رو به ریزش است. واقعا نمی دانم آنها چه تصمیمی بگیرند ولی فکر می کنم خواهند پذیرفت. ازل جان، بگذار اینطور برایت بگویم، به نظر من شما مسابقه را صد به صفر بردید. انگار تیم بارسلونا با یک تیم از یکی از محله های قم بازی می کرد. حتی یک بار توپ به زیر پای ما نیامد.
http://yekazadmard.wordpress.com/2011/03/09/vadevavafa3/
قصدم بی احترامی نیست . ولی چقدر ور میزنی . لطفا مختصر بنویس . اگه کسی سوالی داشت لینک بزار.
کم اسپم کن بچه جون!
اون 60 و 70 که معلومه قضیش چیه
از 2جا کپی کردی یادت رفته درستش کنی وگرنه اشتباه تایپی که دیگه به فاصله یه خط غیر ممکنه
بگذریم
من هم به چنین نتایجی بر میخورم و چنین مطالبی و کتابایی رو خوندم ولی همیشه یک سوال مخمو در حد انفجار میرسونه
اینکه
این ایراداتی که میگیرن مثلا در مورد ارثیه که شما هم اوردید تو همون زمانی که پیامبر داشته این ایات رو میخونده هیچ کی نفهمیده و چیزی نگفته؟
چند حالت داره:
یکی اینکه انقدر ادمایی اون زمان گاگول بودن که نمیفهمیدن الکی قبول میکردم (بعضی از موضوعا انقدر تابلو که بچه 8 ساله هم میفهمیده (
یکی دیگه اینکه وقتی به قران به فارسی برمیگرده اینقدر دچار ابهام میشه و دوگانگی میشه به خاطر ترجمه که این میطلبه اگه واقعا کسی دوست داره بره دنبالشو زبان عربی قرانو بررسی کنه
یکی دیگه اینکه که 100 درصد اون زمان یهودیت و مسیحیت افراد زرنگ و تیز و قوم و قبیله های برتری هم بودن و اون ها این قضایا رو دنبال میکردن و مطمئن باش که خیلی بیشتر از من و شما پیگیری میکردن و تمام این سولات همون زمان جواب داده شده
طبق بررسی که من خودم کردم بعضی از این آیات دقیقا شان نزول همون ایاتی هستن که شما گفتید تناقض دارن
در کل به خاطر زحمتی که کشیدی ممنون
مطلب خوبی شاید باعث بشه خیلی ها به فکر بیوفتن و برن دنبالش و به حقیقت مطلوب برسن
خوب اگر از طرف یهودی ها و مسیحی ها بررسی می شد که اونا هم مسلمون میشدن که
سلام : وبلاگ خوبی دارید . دکتر ساسان توسلی 220 مورد تناقض از قرآن بیرون آورده سرچ کنی می توانی ببینی بصورت ویدیو است .موفق ، پیروز و پاینده باشید
شما هم همین طور
متاسفانه خیلی سطحی بیان شده..به راحتی میشه به همه پاسخ داد….به
تمامی این تناقضات را مفسران متعددی در طول قرون گذشته مشاهده کرده اند ولی عموم آنها سعی کرده اند با مغالطات مانند ناسخ و منسوخ بودن این آیات برای مومنان جواب بتراشند ولی در حقیقت طرح ناسخ و منسوخ خود نیز یک تناقض وحشتاکتری است برای یک کتاب اللهی و وحی شده ضمنا چندین سایت قبطی و لائیک عرب زبان و فرانسه زبان هم این موضوعات را به صورت دقیق تر به بحث گذاشته اند.پد
36) آیا فرعون در لحظه مرگ توبه کرد؟
(سوره 10 آیه 90-92) میگوید که فرعون وقتی در بستر مرگ قرار گرفت توبه کرد و بنابر این رستگار شد، اما (سوره 4 آیه 18) میگوید چنین چیزی نمیتواند اتفاق بیافتد.
کجای قران گفته توبه فرعون پذیرفته شد؟؟؟فرعون گور بگور شد توبه او هم پذیرفته نشد!!این یکی از دلایلی خنده داری بود که اوردی.
———————————————————————————————–
41) آیا مسیحیان به بهشت وارد خواهند شد؟
(سوره 2 آیه 62) و (سوره 5 آیه 69) میگویند “آری” و (سوره 5 آیه 72، تنها بعد از 3 آیه) و (سوره 3 آیه 85) میگوید “نه”.
سوره 5 ایه 69 میگه هرکی به خدا و قیامت ایمان بیاره و نیکوکار بشه رستگار میشه.و 5 ایه 72 میگه اونایی که مسیح رو خدا دونستند کافر شدند و بهشت بر انها حرام شد.چه ربطی به مسحی بودن داره؟؟؟هرکی خدارو قبول نکرد کافره و بهشت بر او حرام میشه.
من 2تاشو فقط بررسی کردم بدون نیاز به تفسیرش خود ایه جوابتو داده.خوب بخونی متوجه میشی.(البته در این که خدا دشمنانه اسلام رو از انسانهای احمق قرار داده نباید گذشت)نمیفهمی چون:
روم ایه 59
اینچنین خدا بر دلهای اهل جهل(پس از اتمام حجت)مهر(شقاوت)نهد که هیچ سخن حق نپذیرند.
من از کامنت شما خوشحال شدم و لبخند بر لبم نشست!
کامنت هایی مثل کامنت شما نشان می دهد که زحمات من و افرادی مانند من حتی مسلمان دو آتشه را هم از خود بی خود کرده و آن ها را مجبور کرده زبان به تهدید و توهین باز کنند 🙂
شما آنقدر در پاسخ به این مقاله عجله کرده اید که حتی به این هم دقت نکرده اید که من اسمی از قبول توبه فرعون هم نبرده ام!!
در قسمت دوم هم بی اطلاعاتی خود را از دیگر ادیان نشان داده اید اگر مایل به به دست آوردن اطلاعات در مورد مسیحیت هستید می توانید تثلیث را مطالعه کنید
من اسمی از قبول توبه فرعون هم نبرده ام!!
—————————————————————————
36) آیا فرعون در لحظه مرگ توبه کرد؟
(سوره 10 آیه 90-92) میگوید که فرعون وقتی در بستر مرگ قرار گرفت توبه کرد و بنابر این رستگار شد،
اینو من نوشتم تو سایت شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اصلا گیریم من از مریخ اومدم نمیدونم چی به چیه!!کجای قران نوشته فرعون بعد توبه رستگار شد؟؟؟؟؟؟؟شما گفتی ایه 10 سوره 90-92 این رو گفته!!حالا ایه:
و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم پس فرعون و سپاهيانش از روى ستم و تجاوز آنان را دنبال كردند تا وقتى كه در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز آنكه فرزندان اسرائيل به او گرويدهاند نيست و من از تسليمشدگانم
(و به او در ان حال غرق خطاب شد که ای مغرور)اکنون باید ایمان بیاوری؟در صورتیکه از این پیش عمری به کفر و نافرمانی زیستی(و از مردم ظالم و بدکار بودی)
پس ما امروز( تو را غرق دریای هلاکت کرده)و بدنت را برای عبرت خلق و بازماندگانت به ساحل نجات می رسانیم با انکه بسیاری از مردم از ایات ما عبرت نگرفته و از خدا سخت غافل هستند.
خب این از ایه. کجای ایه اشاره به رستگاری کرده جناب گرانوم؟؟؟؟؟؟ شما اشاره کردید که بنابر این رستگار شد!!!
ولی بقول خودتون تو ایه بعد که اشاره کردید خدا گفته لحظه مرگ توبه پذیرفته نیست.
در قسمت دوم هم بی اطلاعاتی خود را از دیگر ادیان نشان داده اید اگر مایل به به دست آوردن اطلاعات در مورد مسیحیت هستید می توانید تثلیث را مطالعه کنید
=============================================================
جناب گرانوم گفته هاتو عوض نکن!!من علاقای ندارم اطلا عات کسب کنم در مورد مسیحیت چون نیازی ندارم دین خدا یکیست اونم اسلامه.قران هم اشاره کرده.پس کاری به سایر ادیان ندارم ولی واسم قابل احترامن.
شما در مورد قران حرف زدی نه دین مسیحیت که واسه من کتاب معرفی میکنی!!!!
همه پیامبران خدا ادامه راهه همدیگرو رفتن و یک هدف داشتند.و فرقی میان هیچکدام از پیامبران نیست.
جناب علی سخن شما ربطی به بحث ما ندارد
سخن شما یکی از مبانی اعتقادی مسلمانان است و در جای خود درست است ولی اینجا به اندیشه ای در مسیحیت اشاره شده که بر اساس آن مسیح همان خدا است و ذاتش با روح القدس یکی است
اندیشه مسحیت داره کفر میگه قران همون ادامه سایر کتابهای اسمانیست که اشاره هم شده به اون وقتی قران میگه کسانیکه مسیح رو خدا میدونند کافر شدند دیگه بحثی نمیمونه.مسلمونم بگه مسیح خدا بوده کافره ربطی به مسیحی یا مسلمون نداره!!
الله در (سوره 2 آیه 62) و (سوره 5 آیه 69) میگویند “آری” مسیحیان بهشتی اند
ولی (سوره 5 آیه 72، تنها بعد از 3 آیه) و (سوره 3 آیه 85) میگوید “نه”. بهشتی نیستند نویسنده قرآن به این دقت نداشته که وقتی دارنده اندیشه مسیحیت را کفر می داند نمی تواند به او وعده بهشت بدهد
این نظر شما مسلمانان است که قرآنتان در آن سوتی زشتی داده و به قول شما مسیحیان کافر را بهشتی دانسته
دوزاریتان افتاد ؟؟؟؟؟ 🙄
در سوره ی مبارکه ی بقره ، آیه ی 62 ، اشاره می شه به این که إن الذین ءامنوا و الذین هادوا و النصری و الصابئین من ءامن بالله و الیوم الأخر و عمل صالحا» فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لا یحزنون
فولادوند : در حقیقت کسانی که (به اسلام ) ایمان آورده ، و کسانی که یهودی شده اند و ترسایان و صابئان ، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد ، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت ، و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد.
اما خداوند در سوره ی مبارکه ی مائده ، آیه ی 72 می فرمایند : لقد کفر الذین قالوا إن الله هو المسیح عیسی ابن مریم ، و قال المسیح یبنی اسرائیل اعبدوا الله ربی و ربکم…
فولادوند : کسانی که گفتند : ( خدا همان مسیح پسر مریم است ) قطعا» کافر شده اند و حال آن که مسیح می گفت: ( ای فرزندان اسرائیل ، پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستید…
خوب حالا جناب گرانوم خودتون قضاوت کنین ، این دو آیه چه تناقضی رو می گه ، در سوره ی مبارکه ی مائده اشاره شده کسانی که بگویند خدا پسر مسیح است کافرند ، نه مسیحیان
خودتون قضاوت کنین
گرامی اگر پاسخ کامنت های علی را می خواندید می دیدید که به او پاسخ داده ام:
بنده حرف شما را منکر نمی شوم ولی مشکل اینجاست که این موضوع که مسیح پسر خداست یکی از پایه های اعتقادی دین مسیحیت است مانند اصول دین اسلام در دین مسلمانان
دمت گرم داداش
اگر شما اين رو سوتي مي دونيد پس قران سوتي بزرگتري هم داده و اون اينه كه مي گه ويلن للمصلين يعني واي به حال نمازگذاران
آيا خدايي كه دعوت به عبادت مي كنه به عبادت كنندگان واي و وحشت مي ده
متاسفانه شما مطالب رو با ادعاي اينكه جانبدار نباشيم و منطقي برخورد كنيم ارائه نكرديد و كاملا جانبدارانه و از روي بغض و نفرت نسبت كلام خدا سخن مي گيد، اين رو از كامنت هاي شما مي شه فهميد
بین «ویل للمصلین» و «شرک در آیین مسحیت به واسطه قرار دادن مسیح به عنوان پسر خدا» تفاوت اساسی وجود دارد … قیاس yadolah مع الفارق است. اینکه مسیح پسر خداست پایه اصلی دین مسحیت است مثل توحید. مصلین نماز گذارانی بودنی که هنوز خیلی در خدمت اسلام نبودند و گاهی مغزشان را به کار می انداختند و سوالاتی مطرح می کردند….
گیج شدم
آقای محترم در قرآن سوره ی نساء آیه ی159 در مورد عیسی محسیح اومده که ((وهیچ کس از اهل کتاب نیست جز آنکه پیش از مرگ به وی ایمان خواهد آورد و روز قیامت اوبر نیک و بد آنان گواه خواهد بود))
دوست عزیز
تناقض دقیقا در همان قسمتی است که می گویید در قرآن سوره ۴ آیه ۱۸ آمده که توبه در حال مرگ پذیرفه نیست ولی در جایی که فرعون در هنگام مرگ( دیدن اینکه تا لحظاتی بعد غرق خواهد شد) توبه می کند خبری از نپذیرفته شدن توبه وی نیست و هیچ آیه ای به صراحت این را نمی گوید( البته اگر بخواهید که از خودتان مفهوم برای قرآن بسازید که بحث دیگری دارد 🙂 )
شما ایراد می گیرید که چرا کلمه رستگار شد صریحا در آیه نیامیده پس لطفا دقت کنید که شما که به گفته خودتان مسلمانید باید بدانید که نتیجه توبه دوری از جهنم و در آخر رستگاری است
🙂
یا ما از مریخ اومدیم یا بازم ما از ما مریخ اومدیم!!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یونس ایه 90-91-92
و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم پس فرعون و سپاهيانش از روى ستم و تجاوز آنان را دنبال كردند تا وقتى كه در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز آنكه فرزندان اسرائيل به او گرويدهاند نيست و من از تسليمشدگانم
(و به او در ان حال غرق خطاب شد که ای مغرور)اکنون باید ایمان بیاوری؟در صورتیکه از این پیش عمری به کفر و نافرمانی زیستی(و از مردم ظالم و بدکار بودی)
پس ما امروز( تو را غرق دریای هلاکت کرده)و بدنت را برای عبرت خلق و بازماندگانت به ساحل نجات می رسانیم با انکه بسیاری از مردم از ایات ما عبرت نگرفته و از خدا سخت غافل هستند
نسا ایه 18
براى كسانى كه كارهاى بد را انجام مىدهند، و هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا مىرسد مىگويد: (الان توبه كردم!) توبه نيست؛ و نه براى كسانى كه در حال كفر از دنيا مىروند؛ اينها كسانى هستند كه عذاب دردناكى برايشان فراهم كردهايم.
این همون ایه هایی که اشاره کردی فرعون اگه توبش پذیرفته میشد یا همون رستگار میشد چرا در دریا غرق شد؟؟؟؟؟؟؟مگه نگفته بود به خدای موسی ایمان اوردم؟؟؟چرا خدا نبخشیدش؟؟؟بازم بیا حرف خودتو بزن.قضاوت با خواننده های عزیز البته به غیر از اون مهر خورده ها(روم ایه 59
اینچنین خدا بر دلهای اهل جهل(پس از اتمام حجت)مهر(شقاوت)نهد که هیچ سخن حق نپذیرند)
بنده خبر ندارم که شما از مریخ آمده ای یا نه خودتان بهتر از هر کس دیگری می دانید 😉
بابا این دیگه چه استدلالی هست!!!!!!! خودتان قضاوت کنید!
یعنی اگر مثلا من بی خدا آخر عمری که وسط دریا دارم غرق می شوم توبه کنم خدا دست ملکوتیش را میاره پایین و من را از توی آب نجات می دهد؟؟! یا اگ فرضا سرما خوردم توبه کنم خوب می شوم!!
اگر دلیلی بر گفته هایتان ندارید لازم نیست آسمان ریسمان به هم ببافید و ندای الله اکبر سر بدید! یک باره جو گیر نشید کمربند انفجاری به خودتون ببندید که با یک حمله انتحاری این وبلاگ و مخلفاتش را یک جا دود کنید بره هوا! رحم کنید بابا!
قران خطاب به موسی که ای مغرور الان باید ایمان بیاری؟؟در حالی که قبل این ستمکار بودی پس ما تو را در دریا غرق و جسدت رو برای عبرت سایرین به ساحل برمیگردانیم. واقعا ازاین توصیفات معلوم میشه فرعون رستگار شده!!!!!!!!!
من واقعا خودم موندم که چرا با تو دارم بحث میکنم!!!
هرچی شما بگی!!حواسم نبود شما مهر خوردی هیچی نمیفهمی!!(روم ایه 59
اینچنین خدا بر دلهای اهل جهل(پس از اتمام حجت)مهر(شقاوت)نهد که هیچ سخن حق نپذیرند)
اولا فرعون نه موسی!
پس می خواهی الله بگوید که: فرعون جان تو قبلا هم خیلی مهربون و با مرام بودی! جیگرت را بروم فرعون خوشکل خودم را! 😯
الآن شما مرتکب گناه کبیره شده ای! داری معنی قرآن را برای اهداف شخصی عوض می کنی چیزی که در هیچ کجای این آیات قرار ندارد را فقط برای اینکه در مقابل یک کافر کم نیاوری داری به متن قرآن اضاف می کنی! باور کن الله هم راضی به عوض کردن متن قرآنش نیست! mrgreen
فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ﴿۹۲﴾
فولادوند: پس امروز تو را با زره [زرين] خودت به بلندى [ساحل] مىافكنيم تا براى كسانى كه از پى تو مىآيند عبرتى باشد و بىگمان بسيارى از مردم از نشانههاى ما غافلند
مکارم: ولي امروز بدنت را (از آب نجات ميدهيم تا عبرتي براي آيندگان باشي، و بسياري از مردم از آيات ما غافلند.
خرمشاهی: بدان كه امروز بدنت را [از دريا] برهانيم [و بر بلندى اندازيم] تا براى آيندگانت مايه عبرت باشد، و چه بسيار از مردم از آيات ما غافلند
المیزان: پس امروز تو را با بيرون انداختن پيکرت از دريا ، نجات مى دهيم تا براى کسانى که پس از تو مى آيند نشانه اى باشى ، و قطعاً بسيارى از مردم از نشانه هاى ما بى خبرند .
لغت غرق شدن کجاش نوشته؟؟ می بینی که مترجمان برجسته قرآن هم جرات جناب عالی را نداشته اند که حتی لغت غرق شدن را در پرانتز بیاورند چونکه آیه اشاره ای به مرگ فرعون ندارد
الله می گه: » بدون ترديد ما قرآن را برای متوجه شدن آسان کرديم، آيا کسی هست که متوجه شود؟ سوره قمر 8)
نه متاسفانه الله جان کجایی که ببینی قرآنت را تحریف کردن! 😕
من نمی فهمم که شما چرا هروقت کم میاوری سریع آیه 59 سوره روم را تکرار می کنی! آخه فکر کردی اون اراجیف قرآن که همش هم متناقض با هم هست و پر از خرافات احمقانه است برای من ارزشی داره؟
😉
پس کی این خدای شما اتمام حجت کرد که حالا مهر زده ؟ من که تا حالا به عمرم هر چی تقاضای نشانه کردم هیچی نیومده . تازه برای چی خدای شما دنبال دعوا میگرده ؟ ما که داریم مثل بچه ی ادم دینش رو تحلیل میکنیم , اگه حرفی برای گفتن نداره چرا تهدید به مهر زدن میکنه ؟ اصلا نخواستیم بگو بیاد جمعش کنه , انگار نوبرش رو اورده . عیسی و باباش هست , یهوه هست , زئوس و اودین و شیوا و براما هم هستند , فوقش می ریم سراغ یکی دیگه .
ما اگه خدا معجزه کنه برامون و منظورم معجزه واقعی است , ایمان می اریم . ولی تو که کشفیات علمی و حرف خود قران و کارهای خود محمد هم برات دلیل نمیشه .
واقعا خودت بگو , قران چه چیزی باید بگه ؟ چه اتفاقی باید بیافته ؟ محمد چه کاری باید انجام بده که از نظر تو اشتباه باشه ؟ اگر واقعا هیچ کاری نیست , هیچ حرفی نیست , پس فکر نمیکنی شاید خدا روی دل تو مهر زده که هیچ سخن حق نپذیری ؟
به من جواب نده …. به خودت جواب بده .
لغت غرق شدن کجاش نوشته؟؟ می بینی که مترجمان برجسته قرآن هم جرات جناب عالی را نداشته اند که حتی لغت غرق شدن را در پرانتز بیاورند چونکه آیه اشاره ای به مرگ فرعون ندارد
———————————————————————————————————
اهان شما اصلا اعتقادی به مرگ فرعون نداری بخاطر همون میگی رستگار شد!!!!!!!!!
اره واقعا شناگره خوبی بوده قهرمان المپیک بوده واسه همون غرق نشده نجات پیدا کرده!!!!
======================================================================
ترجمه الهی قمشه ای .
ما امروز( تو را غرق دریای هلاکت کرده)و بدنت را برای عبرت خلق و بازماندگانت به ساحل نجات می رسانیم با انکه بسیاری از مردم از ایات ما عبرت نگرفته و از خدا سخت غافل هستند.
میگم نمیفهمید بر میخوره بهت!!یکی رو میبرن اعدام کنن تو خیابون که درس عبرت بشه واسه دیگران که کار خطای اون رو انجام ندن.
بدن فرعون رو هم واسه چی فرستاد ساحل که درس عبرت باشه؟؟؟؟اصلا واسه کیا درس عبرت باشه؟؟شک نکن بازم نمیفهمیا!!
چرا میگه بسیاری از مردم از ایات ما عبرت نمیگیرند؟؟؟
جالبه یکی رو دادگاه میبخشه بازم میبرن اعدام واسه اینکه درس عبرت باشه واسه دیگران!!!
فرعون رو هم خدا رستگارش کرد زنده گذاشتش بعد فرستاد واسه درس عبرت!!!عجب!!!!!!!!!!!
عجب ادمه خوبی بوده فرعون!!!
من نمی فهمم که شما چرا هروقت کم میاوری سریع آیه 59 سوره روم را تکرار می کنی!
======================================================================
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
بقره 6-7
كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمىكند كه آنان را -از عذاب الهى- بترسانى يا نترسانى؛ ايمان نخواهند آورد. «6» خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهايشان پردهاى افكنده شده؛ و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست.
انعام 25
پارهاى از آنها به [سخنان] تو، گوش فرامىدهند؛ ولى بر دلهاى آنان پردهها افكندهايم تا آن را نفهمند؛ و در گوش آنها، سنگينى قرار دادهايم. و [آنها بقدرى لجوجند كه] اگر تمام نشانههاى حق را ببينند، ايمان نمىآورند؛ تا آنجا كه وقتى به سراغ تو مىآيند كه با تو پرخاشگرى كنند، كافران مىگويند: (اينها فقط افسانههاى پيشينيان است!
———————————————————————————————————-
بقره 50
و -به خاطر بياوريد- هنگامى را كه دريا را براى شما شكافتيم؛ و شما را نجات داديم؛ و فرعونيان را غرق ساختيم؛ در حالى كه شما تماشا مىكرديد.(البته فرعون شناگر خوبی بوده اون نجات پیدا کرده یا همون رستگار شده!!!عجب!!!!)(البته شما که به ایات قران اعتقادی نداری میتونی شماره تلفن اونایی که تماشا میکردن رو پیدا کنی ببینی فرعون غرق شده یا نجات پیدا کرده!!!)
شعرا ایه 63-64-65-66-67
و بدنبال آن به موسى وحى كرديم: (عصايت را به دريا بزن!) [عصايش را به دريا زد،] و دريا از هم شكافته شد، و هر بخشى همچون كوه عظيمى بود
و در آنجا ديگران [= لشكر فرعون] را نيز [به دريا] نزديك ساختيم!
و موسى و تمام كسانى را كه با او بودند نجات داديم!
وانگاه قوم دیگر همه را به دریا غرق کردیم.
در اين جريان، نشانه روشنى است ولى بيشترشان ايمان نياوردند! [چرا كه طالب حق نبودند]
سوال؟ایا بازم فرعون زنده مونده و رستگار شده؟؟؟؟؟
(قهرمان شنای المپیک بوده احتمالا زنده مونده!!)
زخرف ایه 55-56
پس انگاه فرعون و فرعونیان (از کفرو عصیان)ما را بخشم اوردند ماهم از انان انتقام کشیدیم و همه را غرق دریای هلاکت نمودیم.
و هلاک ان قوم را مایه عبرت ایندگان قرار دادیم.
ذاریات 40
ماهم او را با همه سپاهش به قهر گرفتیم و به دریا انداختیم که(ازجهلو تکبر)در خورد هر نکوهش و ملامت بود.
حاقه ایه 9-10
و فرعون و اقوام پیش از او و قوم زشتکار لوط به کفر و خطاکاری بر خاستند
و با رسول و پروردگارشان مخالفت کردند خدا هم انان را به عذاب سخت گرفتار ساخت.(سوال؟ایا کسی که رستگار شود و توبه اش پذیرفته شود باز هم به عذاب سخت دچار میشود؟؟؟؟)
نازعات ایه 25-26
خدا هم در اثر این غرور و سرکشی او را به عقاب دنیا و اخرت گرفتار کرد.
تا به هلاک او اهل معرفت عبرت گیرند(و سرکشان نتیجه غرور را بدانند)
فجر ایه 10
و نیز فرعون (و فرعونیان)را که صاحب قرت و سپاه بسیار بودند چگونه به دریای هلاک غرق نمود؟
———————————————————————————————————
با این ایات قران دیگه فکر نکنم شکی باقی مونده باشه.کسی که توبه اش پذیرفته بشه یا رستگار بشه دچار عذاب الهی نمیشه!!
همون ایه 18 سوره نسا که میگه در لحظه مرگ پذیرفته نمیشه توبه.فرعون هم در لحظه مرگ توبه کرد که پذیرفته نشد.
ولی افسوس که بازم نخواهی فهمید چون مهر خوردی.(منتظر ایرادهای بنی اسراییلیت هستیم) یا علی.
گرامی در اینجا هم به شما گفتم که حتی الله و پیامبرش هم راضی نیستند که شما به خاطر بنده معانی قران را تحریف کنی از شما خواهش می کنم که دفعه بعد در صورتی که مایل به ادامه هستید معنی دقیق و عوض نشده آیات با ذکر نام مترجم را ذکر کنید بنده این دفعه به جای تحقیق بیشتر پیرامون این قضیه هی می بایست معنی درست آیات را از اینجا و آنجا پیدا کنم
زخرف ایه 55-56
معنی من درآوردی شما: پس انگاه فرعون و فرعونیان (از کفرو عصیان)ما را بخشم اوردند ماهم از انان انتقام کشیدیم و همه را غرق دریای هلاکت نمودیم.
و هلاک ان قوم را مایه عبرت ایندگان قرار دادیم.
معنی تحریف نشده آیه از سه نفر از علمای ترجمه:
فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۵۵﴾
فولادوند: و چون ما را به خشم درآوردند از آنان انتقام گرفتيم و همه آنان را غرق كرديم
مکارم: اما هنگامي كه ما را به خشم آوردند از آنها انتقام گرفتيم و همه را غرق كرديم.
خرمشاهی: و چون ما را به خشم آوردند، از ايشان انتقام گرفتيم، و همگيشان را غرقه ساختيم
فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفًا وَمَثَلًا لِلْآخِرِينَ ﴿۵۶﴾
فولادوند: و آنان را پيشينهاى [بد] و عبرتى براى آيندگان گردانيديم
مکارم: و آنها را پيشگامان (در عذاب) و عبرتي براي ديگران قرار داديم.
خرمشاهی: و آنان را پيشينه و مايه عبرت واپسينان گردانديم
کلمه فرعون و فرعونیان جناب عالی که حتی داخل پرانتز هم ننوشته ایدش کجای متن آمده؟؟
فجر 10: معنی من درآودی شما: و نیز فرعون (و فرعونیان)را که صاحب قرت و سپاه بسیار بودند چگونه به دریای هلاک غرق نمود؟
وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ ﴿۱۰﴾
فولادوند: و با فرعون صاحب خرگاهها [و بناهاى بلند]
مکارم: و فرعوني كه قدرتمند و شكنجه گر بود.
خرمشاهی: و فرعون صاحب سپاه
معنی تحریف نشده آیه از سه نفر از علمای ترجمه:
الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ ﴿۱۱﴾
فولادوند: همانان كه در شهرها سر به طغيان برداشتند
مکارم: همان اقوامي كه در شهرها طغيان كردند.
خرمشاهی: كسانى كه در شهرها سر به طغيان برداشته بودند
شما غرق شدند را کاملا از خودت ساختی جناب علی این راه مباحثه نبود
نمونه دیگر در این کامنت
و همچنین اینجا
الآن اگر کسی نداند فکر می کند که شما بی خدا هستید و بنده مسلمان شیعه!
حالا که چی؟ فقط گفته افتادند در دریا نکته جدیدی داشت؟
اگر دقت می کردید می دیدید از فعل ماضی عربی استفاده کرده: فَأَخَذَهُمْ
به دلیل اینکه در آیه قبلی به دو قوم سدوم و عاموره اشاره کرده((فولادوند: و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و [مردم] شهرهاى سرنگون شده [سدوم و عاموره] مرتكب خطا شدند)) که خدا با عذاب شهرشان را نابود کرده بود همان غرق شدن (نه خفه شدن)در دریا می تواند عذابی باشد . تا به حال شده بدون بلد بودن شنا در حوض عمیقی بیفتید؟ 🙂 در ضمن عذاب قوم یونس و اینکه با نمایان شدن نشانه های آن توبه کردند را به یاد بیاورید
انگار من کافر خیلی بیشتر از شما بر متون اسلامی تسلط دارم 8)
پاسخ شما در کامنت بعدی
خب جناب علی قرآن شما می گه مخالفان من نفهم و غیر منطقی اند دقیقا مثل جمهوری اسلامی! عیبی نداره همان طور که از حرف های خامنه ای و احمدی نژاد می خندیم به قران شما هم می خندیم 😀
ولی آقای خیلی باهوش و دانا شما باید به من جواب بدهی نه به خودت!!!!!!!
خودت که می گویی گفته آل فرعون(( آلَ فِرْعَوْنَ )) یعنی اطرافیان و نزدیکان فرعون مثلا وقتی کسی می گوید آل محمد منظورش فقط اطرافیان و نزدیکان حضرت محمد است و به هیچ وجه خود وی را شامل نمی شود
شما وقتی بخواهی صلوات بفرستی می گویی اللهم صلی علی محمد و آل محمد دقت کن که محمد و آلش را یکی نمی دانی اگر چنین بود می توانستی محمد را حذف کنی و بگویی: اللهم صلی علی آل محمد البته این جمله اخیر فقط درود بر آل محمد دارد نمونه های دیگر هم در قرآن داریم: موسی و آل موسی لوط و آل لوط
همین می تواند نشان دهد که فرعون غرق نشده و متن آیه دقیقا می گوید: أَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ یکی دیگر از دلایل بر برهان غرق نشدن وی است!
از شما به دلیل کمکتان -هر چند ناخواسته- ممنونم! 8)
ترجمه ای که از آقای قمشه ای آورده اید را از کجا کپی کرده اید؟ بنده ترجمه این آیه را از آقای قمشه ای چک کردم با مال شما تفاوت داشت
ترجمه تحریف نشده قمشه ای: ولي امروز، بدنت را (از آب) نجات ميدهيم، تا عبرتي براي آيندگان باشي! و بسياري از مردم، از آيات ما غافلند! ( 92 )
شما متاسفانه دوباره کلمات را به سلیقه خودتان اضاف و کم کرده اید
این کار شما بر طبق اسلام خودتان گناه کبیره است انگار به عقاید دینی خودتان هم پایوند نیستید؟
وَ جَاوَزْنَا بِبَنىِ إِسْرَ ءِيلَ الْبَحْرفَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْيًا وَ عَدْوًا حَتىَّ إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا الَّذِى ءَامَنَتْ بِهِ بَنُواْ إِسْرَ ءِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ(90)
ءَالَْانَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ(91)
فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ ءَايَةً وَ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ ءَايَاتِنَا لَغَافِلُونَ(92)
وبنىاسرائيل را از دريا گذرانديم، پس فرعون و لشكريانش آنان را از روى ستم وتجاوز دنبال كردندتا هنگامى كه بلاى غرق شدن، او را فروگرفت، گفت: ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز همان كه بنىاسرائيل به او ايمان آوردند، نيست و من از تسليمشدگان [در برابر فرمانهاى حق] هستم. (90)
[به اوگفته شد:] اكنون [كه به نابودى خود يقين دارى و زمان بازگشت به خدا سپرى شده ايمان مىآورى؟!] در حالى كه پيش از اين عصيان مىورزيدى و از تبهكاران بودى؟ (91)
پس امروز تو را با بدن بىجانت نجات مىدهم [وبر بلندايى از ساحل دريا مىگذارم] تا براى آيندگانت نشانهاى [از قدرت ما و زبونى و خوارى گردنكشان] باشى و يقيناً بسيارى از مردم از نشانههاى ما بىخبرند. (92)
اگه خدا تو رو بکشه (انشا الله ) بعد جنازت بیفته تو خونه کامران برای این که اون متوجه بشه دنیا دست کیه این یعنی خدا تو رو بخشید؟
نگران نباش! من تا اون اسلام را لجن مال نکنم نمی میرم 😈
اگر علاقه مندی کامنت های اولیه بحث را بخون یک بار دود شده رفته هوا 🙂
چرا سوالو جواب نمیدی؟
یعنی خدا تو رو بخشید که جنازت افتاد تو خونه کامران؟
عزیزم یک کم صبر داشته داش
تو و ali و یک ali دیگر ریخته اید روی سرم! هر کدامتان هم به یک موضوع جداگانه پرداخته اید!
بابا من هم کار دارم 24 ساعت که آن نیست!
عجله کار شیطونه!
کنار وبلاگ که نوشتم ممکنه جواب دادن به کامنت ها تا 5 روز طول بکشه ولی آخرش جوابت را می گیری
برو جواب هایم به ali را بخون دقیقا جواب کامنت جناب عالی اونجا بود ولی شما انگار حوصلش را نداری بری بخونی!
برو اون قسمت معنی آیات که به ali جواب دادم را بخون گفتم که هیچ کجا حتی در پرانتز به کلمه جنازه اشاره نشده و بقیه ماجرا
8)
من پیشنهادم اینه که من و تو و اون علیا با هم بریم تو به وبلاگ در یه مورد بحث کنیم
شاید چند نفر دیگه هم اومدن
پیشنهاد خوبیه ولی همیشه بحث های مقاله ها اینجا شکل می گره و به جایی می رسه قبلا می رفتم تالار قرآنی که بعد از انتخابات حساب و کامنت هامون را بستند تالار گفت و گو را هم که جای خوبی برای این قبیل کارها بود و محدودیت نداشت را که هک کردن اگر برویم تالار دفترچه که همش بی خدا ریخته و یک دانه مسلمان هم پیدا نمی شه! البته اگر علاقه دارید می توانید یک سایتی عضو بشید و در این جور بحث ها شرکت کنید مثلا تالار ۷ تیر همان سایت دفترچه سایت دنباله و… ولی من که اینجا راحت ترم چونکه در هر صورت سایت خودم هست و افرادی که کامنت می گذارند معمولا سطح آگاهی و سواد بیشتری دارند این علی ها و احتمالا شما هم فردا پس فردا از این وبلاگ می روید بیرون به دنبال زندگی و کار خودتون افراد می آیند و می روند تا حالا هم زیاد اتفاق افتاده که بروند و خاطرشون اینجا به یادگار بمونه ولی در اینجا همیشه به روی همه طیف فکری باز هست به جز اینکه هک بشه! که فعلا نشده
On Sun Aug 21st, 2011 2:34 PM EDT
نه اگه بحث هدف دار باشه این طور نمیشه اخه بحث های مت متمرکز نیست به همین علت این اتفاق میفته
در ثانی ما باید یا از اول بریم به آخر یا از اخر بریم اول شما کدومو می پسندی؟
بنده این حرف را فقط از روی تجربه می زنم هر چند سخن شما هم اشکالی ندارد
برای من فرقی نمی کنه هر چی میل شماست
نیروی کمکی رسید !
کجا بودی؟
یکی به نام زهره آمده در عرض 5 دقیقه 10 تا کامنت گذاشته!!! انگار فقط الله می داند که از کجا یکهو پیداش شده!
خوندم طرف دیوانه ست . خواهر فاطی کماندو .
اما جواب
فرموده : فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ ءَايَةً وَ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ ءَايَاتِنَا لَغَافِلُونَ(92)
اگه زنده بود که نمی گفت بدنت رو نجات می دیم می گفت تو رو نجات می دیم
ثانیا اگه بخشیده می شد که قرآن نمی گفت برای عبرت گرفتن بوده
اولا : به این مثال دقت کنید:
کلاس سوم امتحان جغرافی دارد : اینجا کلاس سوم مجاز از دانش آموزان کلاس سوم است چونکه در و دیوار کلاس که امتحان نمی دهد
در این آیه بدن می تواند مجاز از شخص فرعون باشد که به مفهوم جمله واقعا نزدیک است
اگر حرف مرا کاملا درست نمی بینید پس به ترجمه های علمای خودتان نگاه کنید:
در ترجمه هایی که از این آیه شده ببینید اینجا 4 تا از ترجمه را جمع کرده ام هیچ کدام نگفته مرده یا مرگ حتی در پرانتز یا آکولاد
فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ﴿۹۲﴾
فولادوند: پس امروز تو را با زره [زرين] خودت به بلندى [ساحل] مىافكنيم تا براى كسانى كه از پى تو مىآيند عبرتى باشد و بىگمان بسيارى از مردم از نشانههاى ما غافلند (می بینید بدن را مجز از شخص فرعون گرفته)
مکارم: ولي امروز بدنت را (از آب نجات ميدهيم تا عبرتي براي آيندگان باشي، و بسياري از مردم از آيات ما غافلند. (مکارم مستقیما مجاز نگرفته ولی به نظر شما نجات دادن بدن چه مفهومی دارد؟ موجود زنده را نجات می دهند)
خرمشاهی: بدان كه امروز بدنت را [از دريا] برهانيم [و بر بلندى اندازيم] تا براى آيندگانت مايه عبرت باشد، و چه بسيار از مردم از آيات ما غافلند (این یکی با اینکه انگار تا حدودی با نظر شما موافق است ولی اسمی از بدن مرده نیاورده با اینکه ترجمه خرمشاهی کلمات اضافی زیاد دارد)
المیزان: پس امروز تو را با بيرون انداختن پيکرت از دريا ، نجات مى دهيم تا براى کسانى که پس از تو مى آيند نشانه اى باشى ، و قطعاً بسيارى از مردم از نشانه هاى ما بى خبرند . (می بینید که تفسیر معتبر المیزان به روشنی از عدم مرگ فرعون حکایت می کند)
می بینید که مترجمان برجسته قرآن هم حتی در پرانتز به مرگ اشاره ندارند چونکه آیه اشاره ای به مرگ فرعون ندارد
اینجا هم جناب علی شماره 1 نا خواسته آیه ای در تایید سخن بنده آورده:
سوره 2 آیه 50:
واذ فرقنا بكم البحر فانجيناكم واغرقنا آل فرعون وانتم تنظرون
می بینید گفته آل فرعون(( آلَ فِرْعَوْنَ )) یعنی اطرافیان و نزدیکان فرعون مثلا وقتی کسی می گوید آل محمد منظورش فقط اطرافیان و نزدیکان حضرت محمد است و به هیچ وجه خود وی را شامل نمی شود
شما وقتی بخواهی صلوات بفرستی می گویی اللهم صلی علی محمد و آل محمد دقت کن که محمد و آلش را یکی نمی دانی اگر چنین بود می توانستی محمد را حذف کنی و بگویی: اللهم صلی علی آل محمد نمونه های دیگر هم در قرآن داریم: موسی و آل موسی لوط و آل لوط
همین می تواند نشان دهد که فرعون غرق نشده و متن آیه دقیقا می گوید: أَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ یکی دیگر از دلایل بر برهان غرق نشدن وی است!
ثانیا: قرآن می گوید:
لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ
تا براى کسانى که پس از تو مى آيند نشانه اى باشى و..
می گوید باشی تو باشی: لِتَكُونَ
پادشاهان قدیم در حمله یشان به کشورهای گوناگون تعدادی از اعضای خانواده سلطنتی را می کشتند و برای جلوگیری از شورش و زهر چشم گرفتن تعدادی از آن ها را زنده می گذاشتند تا ترس آن پادشاه در دلشان باشد و قصد شورش نکنند
نمونه در تاریخ خودمان: حمله کریم خوان زند به ایل قاجار و گروگانگیری آقا محمد خوان هر چند کریم خوان مهربان رفتار خوبی با وی داشت( اگر خدا را رحمان بگیریم این مثال جالب می شود)
نمونه دیگری در تاریخ خودمان: کاری که داریوش سوم برای برقراری عدالت کرد:
قاضی یکی از نواحی را که ناعادل بود و حکم ظلم می داد کشت و پوست کند سپس پسرش را به جایش نشاند تا از ترس سرنوشت پدر حکم ناحق نکند
منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت جلد اول
دوست عزیز برای این کامنت وقت زیادی گذاشتم و سعی کردم تا آنجا که می شود جامع باشد امیدوارم با بی طرفی قضاوت کنید
با تشکر
بسم الله …
مثال شما : کلاس سوم امتحان جغرافی دارد
اولاچون این جمع است متفاوت است
ثانیا این مخفف است: دانش آموزان کلاس سوم امتحان جغرافی دارند شده این که شما می گی
ثالثا : این جا مخاطبه اون جا غایب اومده
اما علما
انصاری:پس امروز تو را با بدن بىجانت نجات مىدهم [وبر بلندايى از ساحل دريا مىگذارم] تا براى آيندگانت نشانهاى [از قدرت ما و زبونى و خوارى گردنكشان] باشى و يقيناً بسيارى از مردم از نشانههاى ما بىخبرند. (92)
برزی:پس امروز بدن [بىجان] تو را [از دريا] نجات دهيم [و به ساحل اندازيم،] تا براى كسانى كه از پس تو مىآيند، مايهى عبرتى باشد، و به يقين بسيارى از مردم از آيات ما غافلند
بروجردی:امروز ترا غرق و هلاك نموده و بدنت را براى عبرت خلق و بازماندگانت بساحل نجات ميرسانيم چه بيشتر مردم از آيات قدرت ما غافل ميباشند (92)
بیان السعادة:پس ما امروز تو را غرق درياى هلاك كرده بدنت را براى عبرت خلق و بازماندگانت به ساحل نجات مىرسانيم با آنكه بسيارى از مردم از آيات قدرت ما سخت غافل هستند.
تفسیر آسان:92- ما امروز (تو را غرق ميكنيم) و بدنت را (از دريا) نجات ميدهيم تا براى آيندگان بعد از خود عبرتى باشى. و يقينا بيشتر مردم از آيات و قدرت ما غافلند
نوبری:92- اى فرعون اكنون بعد از غرق بدن بى روح تو را از آب به كنار خارج مىكنيم تا براى آيندگان علامت و عبرت باشى. (تا ببينند چگونه كسانى را كه به من عاصى شده شريك قرار دادند يا اين كه به خودشان «رب» مىگويند، عذاب مىكنم) در حقيقت بسيارى از مردمان از آيات قدرت ما بى خبرانند.
اونایی هم که ننوشتن مطمئن باش منظورشون همین بوده
آل چند معنی دارد که حال تو ضیحش رو الان ندارم باشه بعد اگه عمری بود
بر فرظ که مقصود آل فرعون باشن نگفته که خود فرعون غرق نشد
این حرف ها که اخر بافته بودید بسیار چرت بود اصلا تعجب کردم
شما با این همه ادعا و …
هنوز نمی دونی عبرت یعنی چه؟
…
و در آخر بگویم فرموده لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ ءَايَة برای آیندگان آیه باشی ینی چی به نظر تو؟
من امروز از اول تمام كامتها رو خوندم و تمام تلاشم بر اينه كه بي طرف نسبت به كامنتها نظر بدم و اين كامنت دومي منه
شما بر اين آيه نسبت به حقانيت صحبتتون استدلال مي كنيد
سوره 2 آیه 50:
واذ فرقنا بكم البحر فانجيناكم واغرقنا آل فرعون وانتم تنظرون
می بینید گفته آل فرعون(( آلَ فِرْعَوْنَ )) یعنی اطرافیان و نزدیکان فرعون مثلا وقتی کسی می گوید آل محمد منظورش فقط اطرافیان و نزدیکان حضرت محمد است و به هیچ وجه خود وی را شامل نمی شود
حرف شما صحيح است خود اون شخص رو شامل نمي شه و اگر خداوند در اين آيه فرعون رو هم شامل مي دونست تناقض بود چون فقط بدن فرعون به ساحل رسيد و نه هيچ يك از پيروان او
حال اينكه مي فرماييد زنده ماند يا غرق شد و به ساحل رسيد:
اين واقعا غير معقول و غير قابل باور هست كه خدواند كساني رو از فرعون پيروي مي كردند رو غرق بكنه و فرعون رو كه خود عامل اصلي گمراهي آدم ها بوده و ظلم وفساد مي كرده رو نجات بده، اين حتي براي يك كودك هم قابل قبول نخواهد بود و خوب نيست كه ما خداوند رو و كلامش انقدر كوچك بكنيم كه بخواهيم اينطور در موردش صحبت كنيم
اينكه مي فرمايد بدنش رو نجات داد مجاز هست و براش مثال كلاس سومي ها رو مي زنيد هم قابل قبول نيست چون خداوند اگر وي رو مي بخشيد مي گفت كه او را بخشيديم و زندگي دوباره به او داديم
از طرفي هم اصلا قابل قبول نيست كه كسي رو نجات بدن و درس عبرت بشه براي بقيه
مگر چنين چيزي ممكنه كه يك نفر تمام عمرش به گناه و ظلم مشغول بوده رو نجات بدن براي درس عبرت
اصلا دين رو هم در نظر نگيريم، كجاي دنيا براي يك قاتل، يك جنايتكار كه مردان رو مي كشته و يا دست و پاشون مخالف همديگه قطع مي كرده و زنان و دختران رو به كنيزي و آنچنان ظلم و بي داد مي كنه كه بار ها و بار ها در قران بهش اشاره مي شه نجات داده بشه
شما با اين حرف عدالت خداوند رو زير سوال مي بري
خداوند حتي با وجود اينهمه گناه و آلودگي حضرت موسي رو وقتي به سوي فرعون مي فرسته براش دليل و معجزه هم مي فرسته تا اتمام حجت كنه
در اينجا صراحتاً مي گه فرعون هم هلاك شد در اينجا ديگه نمي گه آل فرعون چون خود فرعون هم هلاك شد
سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم (45)
به سوى فرعون و سران [قوم] او ولى تكبر نمودند و مردمى گردنكش بودند (46)
پس گفتند آيا به دو بشر كه مثل خود ما هستند و طايفه آنها بندگان ما مىباشند ايمان بياوريم (47)
در نتيجه آن دو را دروغزن خواندند پس از زمره هلاكشدگان گشتند (48)
ولي در جاي ديگه فقط به قوم او اشاره ميكنه چون صحبت از غرق شدن نه هلاك شدن
از اين آيات اين نتيجه بدست مياد كه فرعون هلاك شد ولي بدنش غرق نشد و براي عبرت سايرين به ساحل انداخته شد.
بنده هيچگونه تناقضي در اين آيات نمي بينم
ايات فوق از سوره مومنون بودند ببخشيد كه جا انداختم
5) خلقت شش روز بود یا هشت روز؟
(سوره 7 آیه 54، سوره 10 آیه 3، سوره 11 آیه 7 و سوره 25 آیه 59) به روشنی اعلام میکند که الله زمین و آسمانها را در 6 روز آفرید. اما در (سوره 41 آیات 9-12) جمع روزهایی که الله بدانها اشاره میکند 8 روز است.
بسم الله الرحمن الرحیم
* قُلْ أَ ئنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِى خَلَقَ الْأَرْضَ فىِ يَوْمَينِْ وَ تجَْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَالِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ(9)
وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسىَِ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَكَ فِيهَا وَ قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتهََا فىِ أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائلِينَ(10)
ثمَُّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ وَ هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لهََا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائعِينَ(11)
فَقَضَئهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فىِ يَوْمَينِْ وَ أَوْحَى فىِ كلُِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَ حِفْظًا ذَالِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ(12)
جواب اول : بعضی آیه را این گونه معنی کردند
.بگو: آيا شما به كسى كه زمين را در دو روز آفريد، كفر مىورزيد، و براى او همتايانى قرار مىدهيد؟! [ساحت مقدسش از اين پيرايهها پاك است] آن [توانمندى كه زمين را آفريد] پروردگار جهانيان است. (9)
و در روى زمين كوههاى استوارى پديد آورد، و در آن منافع فراوانى آفريد و رزق [روزى خوارانش] را در آن به مدت چهار دوره [بهار، تابستان، پاييز و زمستان] تقدير كرد [آن هم] يكسان و بهاندازه براى خواهندگان. (10)
آن گاه آهنگ آفرينش آسمان كرد، در حالى كه بهصورت دود بود، پس به آن و به زمين گفت: خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمانبردار آمديم. (11)
پس آنها را در دو روز به صورت هفت آسمان به انجام رسانيد و محكم و استوار ساخت، و در هر آسمانى كار آن را وحى كرد، و آسمان دنيا را با چراغهايى آرايش داديم و [از استراق سمع شيطانها] حفظ كرديم، اين است اندازهگيرى تواناى شكستناپذير و دانا. (12)
ترجمه ی حسین انصاریان ص 478
این جواب اول به این سوال که یوم گاهی به معنی دوره استعمال می شود
. جواب دوم که جواب برتری است این است که فرمود:
قُلْ أَ ئنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِى خَلَقَ الْأَرْضَ فىِ يَوْمَينِْ وَ تجَْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَالِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ
وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسىَِ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَكَ فِيهَا وَ قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتهََا فىِ أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائلِينَ
چون در این جا و آمده متصل به عبارت قبلی است در نتیجه آن دو روز داخل در آن 4 روز است
فی المثال شخصی می گوید در دو ماه تا طبقه ی دوّم را ساختیم و در چهار ماه تا طبقه ی چهارم
یا از تهران راه میفتد می گوید 1 ساعته به قم رسیدیم و 3 ساعته رسیدیم به مشهد
البته استعمالش در زبان ما کمتره یکم عربی بلد بودی به مشکل بر نمی خوردی
همان طور که پیامبر فرمودند :
عن النّبيّ- صلّى اللّه عليه و آله- أنّه قال: إنّ اللّه خلق الأرض يوم الأحد و الاثنين، و خلق الجبال يوم الثّلاثاء، و خلق الشّجر و الماء و العمران و الخراب يوم الأربعاء، فتلك أربعة أيّام، و خلق يوم الخميس السّماء، و خلق يوم الجمعة الشّمس و القمر و النّجوم و الملائكة و آدم.
امّا این حالت در صورتی است که (و) ربط در کار باشد و در آیه بعد که ( ثم ) امده همچین چیزی وجود ندارد
ثم یعنی سپس در نتیجه در این جا ازمان دخول ندارد
وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسىَِ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَكَ فِيهَا وَ قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتهََا فىِ أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائلِينَ
ثمَُّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ وَ هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لهََا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائعِينَ
پس درست است آیه و تناقض ندارد اول در دو روز خدا زمین را آفریده و تا روز چهارم نعمت ها را گسترانیده و سپس دو روز به آفرینش آسمان گذشته
به پاسخ دومتون که مثلا:!: برتره جواب می دهم:
شما از کجا و با چه شواهدی این حرف را می زنید؟ آمده اید ثم را بهنه کرده اید ولی به این توجهی نداشته اید که ثم بعد از جمع شدن 6 روز آمده : ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ
نه اتفاقا در زبان فارسی هم خوب کاربرد دارد ولی مشکل اینجاست که ربطی ندارد و با متن عربی منطبق نمی شود
ولی در هر صورت برای اطلاعات عمومی بدانید که از لحاظ نگارشی جمله شما از نظر نگارشی ابهام دارد
زبان فارسی 3 درس سوم: مثال خود کتاب را برایتان میزنم:
انیشتین پس از 22 سال زندگی در شهر پرینستون آمریکا در گذشت
انیشتین 22 سال از عمرش را در پرینستون گذراند و در همان جا درگذشت
جمله اول ابهام دارد و آن چنین است که انیشتین تنها 22 سال عمر کرده
جمله شما:
1 ساعته به قم رسیدیم و 3 ساعته رسیدیم به مشهد
جمله ابهام دارد و آن چنین است که قم مشهد 3 ساعت وقت می گیرد و یا 2 ساعت توجه کنید که در مثال انیشتین از قبل می دانستیم که انیشتین در 22 سالگی نمرده به همین دلیل توانستیم یکی از ایهام ها: ((22 سالگی )) را حذف کنیم ولی در جمله شما حتی چنین کاری هم امکان پذیر نیست و مخاطب سردرگم می شود
یکی از ایرادات دیگر منطق شما در عدم اتصال قیدها بر خلاف ادعایتان است
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ ﴿۱۰﴾
مکارم: او در زمين كوههائي قرار داد، و بركاتي در آن آفريد، و مواد غذائي مختلف آن را مقدر فرمود، اينها همه در چهار روز بود، درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان!
بعد از آن برخلاف عادت این جملات یک آیه منفصل کننده آمده:
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ ﴿۱۱﴾
سپس در توضیح آیه 11 گفته:
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿۱۲﴾
فولادوند: پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمانى كار [مربوط به] آن را وحى فرمود و آسمان [اين] دنيا را به چراغها آذين كرديم و [آن را نيك] نگاه داشتيم اين است اندازهگيرى آن نيرومند دانا
مکارم: در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و آنچه را ميخواست در هر آسماني مقدر فرمود، و آسمان پائين را با چراغهاي (ستارگان) زينت بخشيديم و (با شهابها) از استراق سمع شياطين حفظ كرديم، اين است تقدير خداوند دانا.
خرمشاهی: آنگاه آنها را به صورت آسمانهاى هفتگانه در دو روز استوار كرد و در هر آسمانى امرش را وحى كرد، و آسمان دنيا را به چراغها[ى ستارگان] آراستيم و آن را محفوظ داشتيم، اين اندازه آفرينى [خداوند] پيروزمند داناست
فکر کنم جواب شما را جای دیگری خوانده بودم از جایی کپی کرده بودیدش گرامی؟
الان که علم نجوم پیشرفت زیادی کرده است یعنی چی دو روز زمین را آفریده بعد چهار روز نعمتش را گسترانیده یعنی انقدر این زمین کوچولو برای خدا سخت بوده که بیشتر از آسمان با این عظمت کار داشته در ثانی این آیاتی که شما می گویید با سوره یس آیه 81منافات داره که می گوید «فرمان او تنها این است که هرگاه چیزی اراده کند به او می گوید موجود باش آن نیز بلا فاصله مو جود می شود اینها مزخرفات توراته که محمد بدون تفکر آنها را وارد قران کرده
بسم الله
موضوع کتاب سوم زیاد ربطی به متن نداشت یا من ربطشو نفهمیدم اصلا مثال غم رو فراموش کنید مثال بلیغی نبود
با این جمله ی شما کار دارم :
از قبل می دانستیم که انیشتین در 22 سالگی نمرده به همین دلیل توانستیم یکی از ایهام ها: ((22 سالگی )) را حذف کنیم
خوب مگر از قبل نمی دانستیم که خلقت زمین 6 روز بوده پس شما چرا نتوانستی ایهام را حذف کنی؟
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ (54) اعراف
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفيعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (3)یونس
وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ (7)هود
الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبيراً (59)فرقان
اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ (4)سجده
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما في سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ (38)ق
هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فيها وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ (4)حدید
می بینی؟ چند جای قرآن اومده 6 روز حالا یه جا شک کردیم و به قول شما ایهام پیش اومده این طوری رفع میشه
در هر صورت این جواب بنده نیسم گر چند برای کسی که خودش گوش و چشم خودش رو نبسته باشه کافیه
راستی دلیل اول رو جواب ندادی؟ اونم جواب بده
بیا رو مثال اولم بحث کنیم البته یکم بسطش می دم که قابل فهم تر بشه
پدر شما یه زمین کلنگی داره که می خواد بسازش به یه بساز بفروش میگه اونم براش درست می کنه و 1 ساله تحویلش می ده بعد پدرت می گه چه سریح ساختی یارو میگه :
زدن تیر آهن ها و چیدن دیوار ها چهار ماهه شد و گچ کاری و زدن در ها و پنجره ها اينها همه در نه ماه بود (اينها همه در چهار روز بود)
سپس مشغول حیاط و استخر شدیم و ان هم 3 ماه طول کشید .
خوب برداشت چیه؟
البته بازم میگم تو عربی کاملا همین که من میگم برداشت می کنن و تو فارسی زیاد استفاده نداره
ایراد دیگری که از منطقم گرفتی را هم متوجه نشدم
در مورد کپی کردن هم نه نوشته خودم بود ولی بعید می دونم این متن نوشته شما بوده باشه
دوست عزیز قبول نیست که شما مثال من را بی ربط بدانید و سپس از مثال بی ربط خودم(از دید شما) بر علیه خودم استفاده کنید می شود لطفا بگویید کجایش را بد توضیح داده بودم؟
چونکه ابهام در سطح یک ابهام ساده نگارشی نیست و دو آیه به وسیله یک آیه دیگر قطع می شود تناقض که به این معنی نیست که نیمی بگویند 6 و نیمی دیگر8 مثلا وقتی شما بعد از چند روز به کسی می گویی فلانی در گفتارت تناقض هست منظورتان این هست که تک جمله جدیدتان با مجموع جملات قبلیتان در تناقض هست
مقام تشکیک با مقام تناقض متفاوت است اگر به کامنت قبلی بنده نگاه کنید می بینید نوشتم: برای اطلاعات عمومی بعنی این بحث شما که قضیه را ساده می کنید به یک ابهام نگارشی هنوز مورد تایید بنده نیست بنده خودم هم که در قسمت تناقض نوشته ام که چند جا گفته 6. بله جواب شما برای بعضی مسلمانان که ذهنیت اوایشان عدم تناقض است کافی است! دقت کنید که شما می گویید قرآن یک معجزه است و در عربی از نظر بلاغت نظیر ندارد حالا چنین ایراد نگارشی بزرگی را چگونه توجیه می کنید
این طوری که باز هم به تناقض بر می خوریم می شه جمعا 4 روز
مثال شما در صورتی قابل قبول است که جمله دوم مستقیما وابسته به اولی باشد
لطفا توجه کنید:
زدن تیر آهن ها و چیدن دیوار ها چهار ماهه شد و گچ کاری و زدن در ها و پنجره ها اينها همه در نه ماه بود
در مثال شما گچ کاری بلافاصله بعد از چیدن دیوارها ذکر شده ولی در جمله قران این طور نیست یک آیه توضیحی بینش آمده
منظور بدی نداشتم فقط پاسخ اولی را خوانده بودم
60 تای اولی حاصل زحات بچه ها در گفت و گو و زندیق است ده تای بعدی ویرایش خودمه و جمع آوری شده است البته 60 تای اولی هم از جاهای مختلف مانند ایرادهای ادیان دیگر به اسلام و سایت های قبلی گرفته شده این یک لیست حدودا تکمیلی است
منظورم این هست که دو قسمت به وسیله یک جمله خبری قطع شده اند
گفته 2 روز + یک جمله خبری متفاوت + پایان جمله + جمله جدید 4 روز + 2 روز
فکر کنم این دفعه واضع تر گفتم
مثال شما از این جهت مردود بود که به حروف ربط (و) و(پس) اشاره نکردید
و آن چیزی که بر له شما استفاده کردم ربطی به مثال نداشت گفتید ایهام در آن جا رفع شده من هم گفتم در آیه هم همین است
در جواب به ایهام مغالطه کرده بودی موضوع این قدر سخت نیست که برای خودت پیچاندی
* قُلْ أَ ئنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِى خَلَقَ الْأَرْضَ فىِ يَوْمَينِْ وَ تجَْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَالِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ(9)
وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسىَِ مِن فَوْقِهَا وَ بَارَكَ فِيهَا وَ قَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتهََا فىِ أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائلِينَ(10)
ببین این که گفته در روز توضیحی اضافه است برای خلق الارض در بعد با و ثلثله وار به جعل فیها رواسی و بارک فیها با هم یک قید زمان گرفته کاش عربی بلد بودی برات رو قواعد می گفتم
60 تای اولی حاصل زحات بچه ها در گفت و گو و زندیق است ده تای بعدی ویرایش خودمه
به به پس شما هم تولید کننده ای لا بارک الله
گفته 2 روز + یک جمله خبری متفاوت + پایان جمله + جمله جدید 4 روز + 2 روز
نه این نیست بزار ایه رو برات باز کنم
مخاطب آیه شمایی ( ئنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ) می گوید چگونه کفر می ورزی؟ آن هم به کسی که خلق زمین رو 2 روزه خلق کرده و براش همتا قرار می دید؟ – او پروردگار جهانیان است خوب ببین این جا از نظر ادبیات فارسی جمله غلطه باید مرتب بشه مرتب شدش میشه این :
بگو: آيا كافر مىشويد و همتايان قرار مىدهيد به كسى كه زمين را در دو روز آفريده است اوست پروردگار جهانيان.
و بر روى زمين كوهها پديد آورد و آن را پر بركت ساخت و رزق همه را معين كرد، در چهار روز يكسان براى همه سائلان. اوست پروردگار جهانيان.
بگذریم گفتم باید از یه جایی هدف دار شرو کنیم
من میگم از آخر به اول برای همین باید مراحل قبل رو بر پایه فرض چید آخرین پله مسئله امامت است که باید فرض چید خدا هست و پیغمبر از جانب خدا است و قرآن حق کامل است در این صورت باید اثبات ولایت ائمه کنیم بعد به سراغ نبوت با فرض وجود خدا می رویم و بعد اگر عمری بود توحید با فرض عقل سلیم موافقین؟
اگر دلیلی بر رد مثال من ندارید لازم نیست به هر ریسمانی چنگ بزنید!
حروف ربط کجا؟ آخه این هم شد جواب؟ شما که از زبان فارسی خودتان هم بی اطلاع هستید چگونه ادعای تسلط به زبان عربی را دارید؟؟!! 😉
کسی شما را مجبور نکرده از خودتان یک جواب پا در هوا بسازید دوست عزیز!
چه نوع مغلطه ای؟ عزیزم مغلطه ها اسم دارند! جواب من را بده نه این که بگو: فلان جا مغلطه کردی و جای دیگر هم مغلطه کردی!
آخر این هم شد جواب؟ اگر اشتباهی شده نوع اشتباهم را مشخص کن نه این که با یک جواب کلی که مغلطه کرده ای یا چیز دیگر از زیر جواب در برو 😉
ابهام مجید جان نه ایهام این دو تا زمین تا آسمان با هم متفاوتند عزیزم 🙂
در کامنت قبلیتان هم نوشته بودید ایهام
شما که از زبان فارسی خودتان هم بی اطلاع هستید چگونه ادعای تسلط به زبان عربی را دارید؟؟!! 😉
خیلی ممنون شما برو همون زبان فارسی را برو یاد بگیر لازم نیست به دیگران عربی یاد بدی!
خودتان می توانید جمله خودتان را بخوانید عزیزم؟ یک جمله در هم نوشته اید که معلوم نیست متعلق به چه زبانی است! بعد آخرش برای جالب کردن ماجرا یک کلمه (قید زمان) چسباندین به آخرش
عزیزم اولا ادبیات فارسی نه و زبان فارسی! شما چند سالته که فرق این دو را با هم نمی دانی؟!
جناب مسلط به زبان عربی! این چه جور ترجمه کردنه! خلق زمین رو 2 روزه خلق کرده را از کجا آوردی؟!
شما از خودت جمله غلط و اشتباه ترجمه می سازی بعد با افتخار جمله غلط خودت را اصلاح می کنی! بعد با خوشحالی می گویی که من به زبان عربی مسلطم! شما جمله را مرتب نکردی فقط با خوشحالی ترجمه عجیبت را به خورد مخاطب دادی!
از این گذشته هیچ دلیلی بر بطلان منطق اولیه نیاورده ای نه ترتیب نگارشی را نوشته ای و نه جمله ها را مشخص کرده ای!!
استدلال شما دقیق به این صورته:
اول مثل کودکان مهد کودکی گفتی نه من عربی بلدم کس دیگری بلد نیستد ➡ بعد گفتی نه من درست می گویم! ➡ سپس با افتخار آیه را برای دهمین بار معنی کرده ای انگار که اولین مترجم قرآن بعد از 1400 سال تشریف دارید! و کسی دیگر در این 1400 سال عربی بلد نبوده! ➡ بعد هم در آخر گفته ای که ازش بگذر بی خیالش!
ولی پیش خودمان باشد از این منطق مسلمان ها حال کردم!
اين كامنت سوم من هست پس از مطالعه و تامل در كامنت ها
عجله اي در شنيدن پاسخ ندارم و چون دين اسلام دين انتخابي من است و نه ارثي و با تحقيق و جستجو آن را انتخاب كرده ام اين مطلب برايم جالب بود و وقت گذاشتم و نظرات رو مي خونم
خداوند هيچ جاي قران اشاره به اين نكرده كه آسمان ها و زمين رو در هشت روز آفريديم بلكه در همه جا حتي در تورات در عهد عتيق كتاب آفرينش قسمت اول هم كاملا صريح مي گه كه شش روز بوده مي تونيد در ادامه بخونيد:
1 در ابتدا، خدا آسمانها و زمين را آفريد.
2 و زمين تهي و باير بود و تاريكي بر روي لجه و روح خدا سطح آبها را فرو گرفت.
3 و خدا گفت: روشنايي بشود. و روشنايي شد.
4 و خدا روشنايي را ديد كه نيكوست و خدا روشنايي را از تاريكي جدا ساخت.
5 و خدا روشنايي را روز ناميد و تاريكي را شب ناميد. و شام بود و صبح بود، روزي اول.
6 و خدا گفت: فلكي باشد در ميان آبها و آبها را از آبها جدا كند.
7 و خدا فلك را بساخت و آبهاي زير فلك را از آبهاي بالاي فلك جدا كرد. و چنين شد.
8 و خدا فلك را آسمان ناميد. و شام بود و صبح بود، روزي دوم.
9 و خدا گفت: آبهاي زير آسمان در يكجا جمع شود و خشكي ظاهر گردد. و چنين شد.
10 و خدا خشكي را زمين ناميد و اجتماع آبها را دريا ناميد. و خدا ديد كه نيكوست.
11 و خدا گفت: زمين نباتات بروياند، علفي كه تخم بياورد و درخت ميوه اي كه موافق جنس خود ميوه آورد كه تخمش در آن باشد، بر روي زمين. و چنين
شد.
12 و زمين نباتات را رويانيد، علفي كه موافق جنس خود تخم آورد و درخت ميوه داري كه تخمش در آن، موافق جنس خود باشد. و خدا ديد كه نيكوست.
13 و شام بود و صبح بود، روزي سوم.
14 و خدا گفت: نيرها در فلك آسمان باشند تا روز را از شب جدا كنند و براي آيات و زمانها و روزها و سالها باشند.
15 و نيرها در فلك آسمان باشند تا بر زمين روشنايي دهند. « و چنين شد.
16 و خدا دو نير بزرگ ساخت، نير اعظم را براي سلطنت روز و نير اصغر را براي سلطنت شب، و ستارگان را.
17 وخدا آنها را در فلك آسمان گذاشت تا بر زمين روشنايي دهند،
18 و تا سلطنت نمايند بر روز و بر شب، و روشنايي را از تاريكي جدا كنند. و خدا ديد كه نيكوست.
19 و شام بود و صبح بود، روزي چهارم.
20 و خدا گفت: آبها به انبوه جانوران پر شود و پرندگان بالاي زمين بر روي فلك آسمان پرواز كنند.
21 پس خدا نهنگان بزرگ آفريد و همة جانداران خزنده را، كه آبها از آنها موافق اجناس آنها پر شد، و همة پرندگان بالدار را به اجناس آنها. و خدا ديد كه
نيكوست.
22 و خدا آنها را بركت داده، گفت: »بارور و كثير شويد وآبهاي دريا را پر سازيد، و پرندگان در زمين كثير بشوند.
23 و شام بود و صبح بود، روزي پنجم.
24 و خدا گفت: زمين، جانوران را موافق اجناس آنها بيرون آورد ، بهايم و حشرات و حيوانات زمين و اجناس آنها. و چنين شد.
25 پس خدا حيوانات زمين را به اجناس آنها بساخت و بهايم را به اجناس آنها و همة حشرات زمين را به اجناس آنها. و خدا ديد كه نيكوست.
26 و خدا گفت: آدم را بصورت ما و موافق شبيه ما بسازيم تا بر ماهيان دريا و پرندگان آسمان و بهايم و بر تمامي زمين و همة حشراتي كه بر زمين مي
خزند، حكومت نمايد.
27 پس خدا آدم را بصورت خود آفريد. او را بصورت خدا آفريد. ايشان را نر و ماده آفريد.
28 و خدا ايشان را بركت داد و خدا بديشان گفت: بارور و كثير شويد و زمين را پر سازيد و در آن تسلط نماييد، و بر ماهيان دريا و پرندگان آسمان و
همة حيواناتي كه بر زمين مي خزند، حكومت كنيد.
29 و خدا گفت: همانا همة علف هاي تخم داري كه بر روي تمام زمين است و همة درختهايي كه در آنها ميوة درخت تخم دار است، به شما دادم تا براي
شما خوراك باشد.
30 و به همة حيوانات زمين و همة پرندگان آسمان و به همة حشرات زمين كه در آنها حيات است، هر علف سبز را براي خوراك دادم. و چنين شد.
31 و خدا هر چه ساخته بود، ديد و همانا بسيار نيكو بود. و شام بود و صبح بود، روز ششم.
پس حتي اگر ابهامي هم وجود داشته باشه با استدلالي كه شما كرديد ما قبل از نزوئل قران هم از اين موضوع آگاهي داشتيم و مي تونيم با همان روش جنابعالي رفع ابهام كنيم
پس اين تناقض هم كه مي فرماييد وارد نيست
اگر لطف کنید شماره ابهام و دلیل عدم پذیرش آن را واضح تر بفرمایید ممنون می شوم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
اعراف 179
ترجمه مکارم:به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم؛ آنها دلها [= عقلها ]يى دارند كه با آن [انديشه نمىكنند، و] نمىفهمند؛ و چشمانى كه با آن نمىبينند؛ و گوشهايى كه با آن نمىشنوند؛ آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند [چرا كه با داشتن همهگونه امكانات هدايت، باز هم گمراهند]!
یعنی این همه ایات رو جلو یه چهار پا میبردی میکفت فرعون گور بگور شده ملی تو بازم حرف خودتو میزنی چرا؟؟چون نمیفهمی
عزیزم هیچوقت نمیفهمی مهر خوردی تو. واسه من ایراهای بنی اسراییلی نیار.
سوال من رو هم جواب ندادی.ایا یه فرد زنده مایه عبرت دیگران میشه؟؟زنده فرعون چه درس عبرتی به بازماندگان میتونست داشته باشه که واسه عبرت به ساحل نجات رسونده؟؟؟؟جسد مومیایی فرعون رو مگه پیدا نکردن؟؟پرفسور بوکای کی بوده؟چرا به قران ایمان اورده؟؟
اینارو خوندی قبلی هارو هم خوندی ولی زور نزن نخواهی فهمید.یا علی.
لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ
تا براى کسانى که پس از تو مى آيند نشانه اى باشى و..
می گوید باشی تو باشی: لِتَكُونَ
پادشاهان قدیم در حمله یشان به کشورهای گوناگون تعدادی از اعضای خانواده سلطنتی را می کشتند و برای جلوگیری از شورش و زهر چشم گرفتن تعدادی از آن ها را زنده می گذاشتند تا ترس آن پادشاه در دلشان باشد و قصد شورش نکنند
نمونه در تاریخ خودمان: حمله کریم خوان زند به ایل قاجار و گروگانگیری آقا محمد خوان هر چند کریم خوان مهربان رفتار خوبی با وی داشت( اگر خدا را رحمان بگیریم این مثال جالب می شود)
نمونه دیگری در تاریخ خودمان: کاری که داریوش سوم برای برقراری عدالت کرد:
قاضی یکی از نواحی را که ناعادل بود و حکم ظلم می داد کشت و پوست کند سپس پسرش را به جایش نشاند تا از ترس سرنوشت پدر حکم ناحق نکند
منبع: تاریخ تمدن ویل دورانت جلد اول
در مورد آن جسد باید بگویم که چی؟ اگر زنده هم بود می شد مومیاییش کرد چرا بی ربط می گویی؟
احتمالا قضیش مثل همون برچسب های فروش زنان در اسراییل است که از قول رسانه های حکومتی می گفتی زن می فروشند وقتی هم منبع انگلیسی را گذاشتم جلوت خودت را زدی به کوچه علی چپ
متاسفانه بحث با شما به دلیل استفاده از ترجمه های تحریف شده و من درآوردی خودت بی فایده است
نمونه هایش را زیاد دیدیم
شما جواب من را نمی دهی و فقط پشت سر هم حرف خودت را تکرار می کنی
در هر کامنت هم با استفاده از کلماتی مانند احمق و مهر خوده به فحاشی می پردازی
بحث ها را نیمه تمام رها می کنی مثل اون قضیه سنگسار
هر چه قدر هم که برات دلیل میاورم به دلایل من جواب نمی دهی فقط دوباره حرف خودت را تکرار می کنی
فقط جایی که به نفعت هست اسم مترجم را میاوری مثل اینجا
بقیه جاها همان طور که سندش در پاسخ کامنت هایم به شما هست از خودت کلمه به متن اضاف و کم می کنی
این دفعه بار پنجم ششم است که آیات بی ربط با این موضوع را میاوری که نمی دانم مخالف من احمق است مهر خورده است و…
فکر نکن اینجا مسجد محلتون هست که هر چیزی خواستی به مخلفان فکریت بگی و بچه مسجدی ها واست دست بزنند
قبلا هم به شما هشدار بوده بودم که در صورت ادامه فحاشی و اضاف کردن آیات بی ربط به متن که شما بنی اسراییلی هستی و مهر خورده ای و احمقی و.. باهاتون برخورد می کنم متاسفم که بحث با شما به اینجا کشید
51) پدر مسیح کیست؟
توضیح این تناقض در یک سطر میسر نیست.
52) بوجود آوردن و بی نیاز بودن؟
یک تناقض داخلی برای اشتباه در انتخاب کلمات مناسب.
این ها مدرک می خواهد
باید بگردم پیدا کنم که فعلا وقت ندارم
70 تا تناقض اینجا هست زیاد عجله نکنید
پس باید حذفش کنی چون بحث از روال منطق خارج می شه
عجب استدلالی کرده اید!!!
جان من نشان دهید که چه ربطی داشت!!!
مشکل دیگری پیدا نکردید گیر دادید به اینها!
ربطش:
حرف بی دلیل منطقی نیست
مشکل دیگه هم زیاد داره دونه دونه
ولی میخوام 70 تا رو کم کنم
که همش رو می شه با دلایل منطقی رد کرد دارین قرآن
رو زیر سؤال می برین براتون متأسفم خوبه در مورد
اعجاز عددی قرآن هم بدونین
واژه ی أجر ( مزد ) و واژه ی فعل ( کار ) هر دو به 108 بار
در قرآن تکرار شده اند. واژه ی الباب ( مغزها ـ خردها ) و
واژه ی الأفئدة ( دل ها ) هر دو 16 بار در قرآن تکرار شده اند.
واژه ی ابلیس 11 بار در قرآن آمده و جالب این که به همین تعداد
یعنی 11 مرتبه فرمان به استعاذه ( پناه بردن به خدا ) تکرار شده است.
واژه ی انفاق و مشتقاتش و واژه ی رضا ( خوشنودی ) هر دو
به یک اندازه به تعداد 73 بار در قرآن تکرار شده اند.
واژه ی ایمان و مشتقات آن 811 بار و واژه ی علم و معرفت
و مشتقات آن دو نیز به همین اندازه تکرار شده است.
واژه ی الناس و مشتقات و مترادفاتش مساوی با واژه ی
رسول و مشتقاتش می باشد که هردو 368 بار در قرآن
آورده شده است.
واژه ی بخل ، 12 بار در قرآن کریم آمده است که با واژه های
حسرت ( دریغ و اندوه ) و طمع و جحود ( انکار ورزیدن )
برابر است.
واژه ی بصر و بصیرة و واژه ی قلب و فؤاد در قرآن کریم هر
دو 148 بار آمده اند.
واژه ی بعث و مشتقات و مترادفات آن و واژه ی صراط هر
دو 45 بار در قرآن کریم آمده است.
واژه ی بر ( نیکی ) و واژه ی ثواب و مشتقاتش هر دو 20
بار در قرآن تکرار شده اند.
واژه ی تلاوت ( خواندن ـ پیروی کردن ) و واژه ی صالحات
هر دو 62 بار در قرآن آمده است.
واژه ی جحیم ( دوزخ ) و واژه ی عقاب ( کیفر ) هر دو 26
بار در قرآن آمده اند.
واژه ی حساب و واژه ی عدل و قسط هر دو 29 بار در قرآن
کریم به کار رفته اند.
واژه ی حرث ( کشت ) و واژه ی زراعت ( کشاورزی ) و
واژه ی فاکهة ( میوه ) هر کدام 14 بار در قرآن تکرار شده اند.
واژه ی حرب ( جنگ ) و مشتقات آن و واژه ی أسری
( اسیران ) هر کدام 6 بار در قرآن تکرار شده اند.
واژه های دنیا و آخرت هر کدام 115 بار در قرآن آمده است.
واژه ی خیانت و واژه ی خبث ( ناپاک ) هر دو 16 بار در
قرآن تکرار شده اند.
واژه ی دین و مشتقاتش و واژه ی مساجد و مشتقاتش هر
دو 92 بار در قرآن آمده اند.
واژه ی سلام و مشتقاتش و واژه ی طیبات ( پاکیزه ها ) هر
کدام 50 بار در قرآن تکرار شده است.
واژه ی شهر ، 12 بار و واژه ی یوم با سایر موارد 365 بار
و واژه ی یوم به صورت جمع ( أیام ) و مثنی ( دو روز ) 30
بار در قرآن تکرار شده است.
واژه ی صالحات ( کارهای درست ) و مشتقاتش و واژه ی سیئات
( بدیها ) و مشتقاتش هر دو 167 بار در قرآن تکرار شده اند.
واژه ی صیف و الحر ( تابستان و گرما ) و واژه ی الشتاء
و البرد ( زمستان و سرما ) هر دو 5 بار در قرآن تکرار شده اند.
واژه های صیام ( روزه ) و صبر ( شکیبایی ) و درجات و
شفقت ( بیمناکی ـ مهربانی ) هر کدام 14 بار در قرآن به طور
مساوی تکرار شده اند.
واژه ی صلوة ( نماز ـ دعا ) با واژه ی نجات و ملائکة هر دو
67 بار در قرآن آمده اند.
واژه ی طهر ( پاکی ) و تمام مشتقات آن با واژه ی اخلاص و
تمام مشتقاتش به طور مساوی و 31 بار در قرآن آمده اند.
واژه ی عقل و مشتقاتش و واژه ی نور هر دو 49 بار در قرآن
تکرار شده اند.
واژه ی فجار ( بدکاران ) ، 3 بار در قرآن آمده است در حالی که
واژه ی ابرار ( نیکوکاران ) ، 6 بار ، یعنی دو برابر فجار آمده است.
واژه ی لسان ( زبان ) و واژه ی موعظة ( پند و اندرز ) هر دو
25 بار در قرآن کریم تکرار شده اند.
واژه ی مصیبت ( پیشامد ناگوار ) و مشتقاتش و واژه ی شکر هر دو
75 بار در قرآن تکرار شده اند.
واژه ی مصیر ( بازگشت ) و واژه ی ابد ( همیشه ) هر دو
28 بار در قرآن کریم آمده اند.
واژه ی مسلمین 41 بار در قرآن آمده است و جای شگفتی است که
واژه ی جهاد هم به همین تعداد در قرآن تکرار شده است.
اگر این قرآن از طرف خدا و یک معجزه نبود واقعا» یک انسان عادی
می تونست در 77701 کلمه ی قرآن این قدر دقت کنه ، اون
هم 1400 سال پیش که مثل الان مغزهای الکترونیکی هم نبودن؟
البته آدما دو دسته هستن یک عده خوابن ، یک عده خودشون رو
به خواب می زنن ، امیدوارم جزو دسته ی دوم نباشین وگرنه
هر چقدر هم براتون دلیل و منطق بیارن از خواب بیدار نمی شین.
وقتی مسلم بودم این ها را بررسی کردم متاسفانه اکثرشان کاملا غیر واقعی اند و آخوندها این ها را برای فریب کسانی که در این زمینه تحقیق نمی کنند ساخته اند
می توانید شخصا این کلمات و تعداد تکرارشان را در سایت پارس قرآن یا جاهای دیگر چک کنید
یا
عبارت رد معجزات عددی قرآن را در گوگل سرچ کنید
برو بابا . این قدر از این آدمای احمق بدم میاد که نگو.
ما اینجا داریم قرآن و نقد میکنیم . این یارو اومده معجزه های عددی و میگه واسه ما .
ایرانی آزاده
با دورود بر شما عزیزان
من برای اولین بار است که به بحث شما وارد می شوم راستش یک شبهه در مورد ماجرای آقای بوکای داشتم :
اینطور که گفته شده ظاهرا وقتی برای اولین بار جسد مومیای فرعون کشف شد آنرا برای تحقیق و تشریح به فرانسه بردند آقای به نام بوکای علت مرگ را بعلت وجود نمک در جسد غرق شدگی اعلام کرد و وقتی در همایشی در بیان علت مرگ سخنرانی می کرد یک مسلمان اعلام می کند که شما حالا علت مرگ فرعون را کشف کرده اید این در حالی است که قرآن 1400 سال پیش علت مرگ را غرق شدگی اعلام کرده بود و آقای بوکای پس از تحقیق مسلمان می شود.
اما تحقیقات اخیر برروی سایر مومیایی ها فراعنه نتیجه جالبی را بیان کرد و آنهم در شیوه مومیای کردن آنها بود . مصریان باستان برای مومیای کردن ابتدا شکم را خالی و جسد را آغشه به نمک می کردند و آنرا به مدت 2 ماه در معرض آفتاب می گذاشتند تا آب بدن جذب و تبخیر شود بعد شکم آنرا با نوعی شراب خرما پر می کردند چون اعتقاد به معاد داشتند تا بعد از مرگ مورد استفاده قرار گیرد بعد آنرا مومیای و به همراه سایر وسایلش در تابوتی که حتی یک پشه هم نتوانه به آن نفوذ و از پروتین بدنش استفاده کند قرار میدادند.
در ضمن مدتی پیش مطلبی را هم با عنوان علت مرگ فرعون در سایتی خواندم که جالب بود ایشان بنا به تحقیقات جدید با استفاده از دی ان ای جسد و سایر آزمایشات علت واقعی مرگ را گزیدگی نوعی حشره اعلام کرده بود زخم ناشی از آن در پای چپ و همچنین عصای فرعون و سایر موارد دلیلی بر لنگیدن بر اثر گزدیگی اعلام کرده بودند.
آیا براستی نتایج آقای بوکای درست بوده یا اشتباه کرده است؟
باتشکر .
جالب بود
راستی این بحث تابستان گذشته به بن بست کشید و احتمالا تا یک مدتی مسکوت می ماند ولی در هر حال شما هنوز کاملا آزادید که به کامنت ها جواب بدهید یا ردشان بکنید
یکی از دلایلی که من معتقدم اسلام دین الهی و محمد واقعی است همین بحث های مطرح شده در این سایت است که نشون میده اسلام چیزیه که هست و چیزی که موجود نیست هیچ وقت اینقد روش بحث نمیشد.
در پایان سخن های شما میتوان سه نتیجه را گرفت .
قرآن نوشته محمد و سلمان فارسی بوده است .
قرآن همان کلام خداوند هست . منتحا خدا هم جایز الخطا هست .
همه این آیات حکمتی دارند که ما از آن بی خبریم .
تموم شد رفت و این بستگی به عقل و منطق انسان داره که قرآن و قبول کنه یا نه .
هر کسی که قبول کنه علی یارش .
هر کسی دیگه که قبول نکرد خدا یارش باشد .
ما معتقدیمکه قرآن با علم روز دنیا در تضاده و دلایل زیادیهم براش داریم
اما یه سوأل:
مسلمونا میگن قبل از کشف تفاوت اثر انگشتها باهم این قضیه در قرآن مطرح شده بود.
شما چه جوابی برای این قضیه دارین
هرچه به سمت آسمان بری نفس کشیدن سختتر میشه و اینم قبل از کشف با یه مثال تو قرآن گفته شده بود
دونستن جوابش برام مهمه مرسی
راستی حتما یه ایمیل بهم بزنین دلیلشم فعلا بیخیال یه ایمیل زدن زیاد وقتتونو نمیگیره.
در خصوص شماره هفت باید باید بگویم که در سوره فصلت آیه های 9 تا 12نیز اول زمین آفریده می شود بعد آسمان لطفا این را هم اضافه کنید
می توانستید در مورد سوره فرقان آیه 53 هم بنویسید . حالا که همه دنیا کشف شده این دو دریا کجاست وقتی کم می آرند می گویند استعاره بوده
در مورد سوره انبیا آیه 30 که می گوید آیا کافران ندیدند آسمانها و زمین پیوسته بودند پس آنها را از هم جدا کردیم در اینجا خدا باید می گفت آیا کافران نمی دانند که متاسفانه خدا سوال احمقانه ای پرسیده چرا که در آن زمان هیچ کافری وجود خارجی نداشنه
خدایی کسی قرآن خونده باشه آی می خنده به این شروورا آی میخنده خیلی چرته خیلی مخصوصا نظرات میخنده خب بعضیاش قابل تامله
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه
خدا رو شکر که شما فعالیت می کنید و ایجاد شبه می نمایید که این نشانه خوبی است و بدانید تمام آن مطالب جواب دارد.
بفرمایید پاسخ دهید!
سلام من که از این چیزا سر در نمیارم ولی یه سوال دارم
دو موجود داریم
1_خدا
2_یه آدمی که خدا میدونه این آدم به جهنم خواهد رفت ( آیا همچین موجودی هست ؟ بوده؟ یا خواهد بود ؟ خدا میگه هست )
میخوام رابطه ی بین این دوموجود رو بررسی کنیم
خدایی که میدونه وقتی این موجود رو خلق کنه و بهش هستی بده(دست و پا وچشمو اختیارو عقل و قران و هوا و غذا بده)
این موجود با سوء استفاده از چیزایی که خدا بهش داده به خودش ظلم میکنه وبه جهنم میره
پس چرا این موجود رو ساخت ؟
مثل این میمونه من یه رباط بسازم که اتاق رو تمیز کنه حال اینکه میدونم این اتاق رو تمیز نمیکنه هیچ به لوازم خونه هم صدمه میزنه
بعد از اینکه اینو ساختم ولش کنم تو اتاق. بعد از اینکه خراب کاری کرد بندازمش تو اتیش بگم بسوز تورو ساخته بودم اتاقو تمیز کنی نه اینکه خراب کاری کنی!!!!!!!!!!!!!!